اصلاً حسین جنس غمش فرق می‌کند

۳۳ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

527

ای یار!

امشب بعد از دیدن این همه لباس فروشی مارک و لباس های خارق العادشون تصمیم گرفتم یک توی پولدار پیدا کنم. بعد فهمیدم پولی که برای من کفش پاشنه بلند طلایی کوتون باشد وقتی میتواند خرج یک ماه خورد و خوراک یک کودک شود...

اصن از گلومون پایین میره عزیزم؟

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • شنبه ۳۱ تیر ۹۶

    526

    یکی از وبلاگ نویسای قدیم رو توی تلگرام پیدا کردم. اون موقع خیلی ناراحت و افسرده بود. منم نسبت به الانم ادم بهتری بودم احساسات بیشتری داشتم خیلی نگرانش بودم همیشه. هیچ وقت جرئت نکردم براش کامنت بذارم. نمیدونم یه چیزی جلومو میگرفت. ازش پرسیدم اقا شما هنوزم مثه قبل ناراحتین؟ گفت جواب این سوالو چی باید بدم؟ :)

    گفتم فقط نگرانتون بودم (فهمیدم چی نمیذاشت کامنت بذارم) گفت خیلی ممنون نسبت به اون سالها خیلی بهترم

    خوشحالم

     

     

    پ.ن اخه این که به شما ربطی نداشت. داشت؟ چرا اصلا نوشتمش؟

    میخوام بگم خجالت نکشین کامنت بذارین یا پی ام بدین. چند روز بعدش (نه حتی چند سال) خاطره میشه

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • جمعه ۳۰ تیر ۹۶

    524

    نه حوصله دارم دیگه بنویسم نه چیزی. انگار که قبلش می نوشتم. سخیف (معنی سخیف را گوگل میکند) . به درد نخور. وابسته

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • پنجشنبه ۲۹ تیر ۹۶

    ۵۲۳

    دیوار های سفید اتاق از لجن سبز پوشیده می‌شوند. اسمم را با صدای تو می‌شنوم. هی صدایم می‌زنی. هی صدایم می‌زنی. در کمد نیمه باز است. دفتر نقاشی قدیمی بیرون افتاده با برگه‌های زرد پوسیده. عیان نیست ولی شلوار افتاده کف اتاق از پاچه پاره شده. هی صدایم می‌زنی. قفسه شکم داده. صدای لحظه لحظه شکستن هر سلول چوب را می‌شنوم. پنجره سفت بسته شده. باد گرم هم داخل نمی آید. پرده های سفید چرک مرد شده است. سیاهی پرده ها و دیوار پشت تقریبا به یک اندازه است. هی صدایم میزنی

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • چهارشنبه ۲۸ تیر ۹۶

    ۵۲۲

    شما اینجا با بیننده ی بدترین خواب های دنیا طرفین

    خواب دیدم رتبه ۱ شدم

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • چهارشنبه ۲۸ تیر ۹۶

    ۵۲۱

    بزرگترین الگویی که تو زندگی داشتم فوت شد

    فقط تونستم گریه کنم

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • شنبه ۲۴ تیر ۹۶

    520

    اخرین سفر قبل از اینکه تهران برای همیشه خونه ی دومم بشه

    بیاید همگی دعا کنیم که ثمین رو ببینیم در این سفر

    کلی کتاب بخریم

    لباسای جدید

    کیف و کفش جدید

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • شنبه ۲۴ تیر ۹۶

    ۵۱۹

    خاموش شد ستاره . . .

    چه قشنگ. نماد روشنیش خاموش شد !

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • پنجشنبه ۲۲ تیر ۹۶

    ۵۱۸

    حس نمی‌کنم

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • پنجشنبه ۲۲ تیر ۹۶

    517

    No one cares about you

    Can you see the darkness and sadness through this post?

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • پنجشنبه ۲۲ تیر ۹۶

    516

    روزها داره سریع میگذره. فک کنم وارد اون قسمت از زندگی شدم که قراره خوش بگذره. دیروز با بچه ها رفتیم رگ خواب. خیلی خوش ساخت بود. صدای همایون. بازی لیلا حاتمی و کوروش تهامی. ولی واقعا داستان و دیالوگ های تکراری داشت. راضیه هم در طول فیلم داشت با من حرف می‌زد -_-

    در کل خوش گذشت

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • چهارشنبه ۲۱ تیر ۹۶

    ۵۱۵

    کسی به خاطر معمولی بودن از کی دیگه ای خوشش نمیاد. اون حجم از خاص بودن هم از من برنمی‌آد. خب. حالا باید چیکار کرد؟

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • دوشنبه ۱۹ تیر ۹۶

    514

    ای اسپند سو ماچ تایم هیتینگ آن پیپل

    نات ورث ایت

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • دوشنبه ۱۹ تیر ۹۶

    513

    خب

    تصمیم به وبلاگ خونی در نطفه خفه شد. با دیدن کلی وبلاگ تندرو ی متعصب.

    بقیه هم که تبلیغ بودن

    از ادما بدم میاد

    به طور پیشرفض روی بی علاقگی تنظیم شدم

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • دوشنبه ۱۹ تیر ۹۶

    512

    به طور عجیبی همه دارن روی اعصابم راه میرن (به جز تو ثم). بعد اینکه من واقعا حوصله ی دوستای الانمو ندارم. تولد زهراهم نمیخوام برم. میرم اونجا دوباره بچه ها رو میبینم، یه سری ادم جدید میبینم، همین نگین و اینارو میبینم. و اصلا حال و حوصله ی سر و کله زدن با اونارو ندارم.

    امروز با سارا یه سر رفتیم تا برج کاوه خرید کنیم برگردیم. خیلی خوشحال شدم وقتی بهم گفت پیش دکتر رفته و داره قرص مصرف میکنه. مسلما نه از اینکه قرص مصرف میکنه. ولی از اینکه انقد منو دوست دونسته که بهم گفته. واقعا خوشحال شدم.

    نوع ادرس دهی مطالبم رو عوض کردم. عوارض تنبلی دیگه :)

    تصمیم گرفتم چنلمو پاک کنم. نپرس چرا. خودت میدونی اخلاقم چجوریه. دمدمی. عجول. مصمم

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • يكشنبه ۱۸ تیر ۹۶

    511

    موج جدید کلاس های تابستون و فیلم ها وسریال ها و بیرون رفتن با دوستام. میخوام این تابستون زندگی کنم.

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • يكشنبه ۱۸ تیر ۹۶

    510

    کتاب میخوام

    معرفی کنین

    جدی کامنت بذارین

    هرچی که به نظرتون خوب اومده

    تخصصی غیر تخصصی

    هرچی

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • شنبه ۱۷ تیر ۹۶

    509

    بسم الله الرحمن الرحیم

    به حقوق یک میلیونی نزدیک تر می شیم.

    امیدوارم کلاه بردار نباشن

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • جمعه ۱۶ تیر ۹۶

    508

    دوست دارم بگم حالم چطوره، ولی نمیدونم خودمم!

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • پنجشنبه ۱۵ تیر ۹۶

    507

    شاید امسال تابستون بعد از پنج سال دوباره به وبلاگ خوندن روی بیارم و دوستای جدید پیدا کنم. کی میدونه...

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • چهارشنبه ۱۴ تیر ۹۶

    506

    عجیبه که نزدیک ترین فرد زندگیم میتونه انقدر نفهم باشه. منو نفهمه. منو نشناسه. فقط از رو ظاهر حرفام منو قضاوت کنه. ندونه توی این موقعیت باید چجوری رفتار کنه

    #پیمان اینجوری نباش

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • سه شنبه ۱۳ تیر ۹۶

    ۵۰۵

    باور خودمم نمیشه ولی الان اصلا استرس ندارم و نتیجه برام مهم نیست. زحمتمو تا اینجا کشیدم

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • سه شنبه ۱۳ تیر ۹۶

    ۵۰۴

    تنهایی که من رو در بر گرفته. می‌خوام روحمو با یکی شریک بشم. شریک. به معنای واقعی کلمه. من تنهایی رو دوست ندارم

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • سه شنبه ۱۳ تیر ۹۶

    503

    از دیگر قشنگی های این دنیا میتونم به این اشاره کنم که دوست صمیمی صمیمی دو نفرم.

    که اونام جیگرای منن.

    بیاید بغلم فرزندانم

    #sam

    #ro

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • يكشنبه ۱۱ تیر ۹۶

    ۵۰۲

    دارم حس می‌کنم هیشکی دوسم نداره و کسایی که باهاشون حرف میزنم حوصلشون از من سر می‌ره و خسته کننده شدم.

  • ۱
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • شنبه ۱۰ تیر ۹۶

    ۵۰۱

    دنیا آتش گرفته بود

    و بعد تو مرا نجات دادی

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • شنبه ۱۰ تیر ۹۶

    500

    که هستم من آن تک درختی که در پای طوفان نشسته

    همه شاخه های وجودش ز دست طبیعت شکسته

     

     

    پ.ن این حقیقت نداره. من خیلی خوبم

    Ben gayet iyiym

     

    پ.ن عدد رو نگاه کن! پونصدتا حرف مفت!

    وقتشه یکم کارهای بزرگتر بکنیم

    راستی کلاس آشپزی ثبت نام کردم :)

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • جمعه ۹ تیر ۹۶

    ۴۹۹

    شاید یکم...

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • جمعه ۹ تیر ۹۶

    498

    اینکه من انقد یهویی از یکی دل می‌کنم یعنی چی؟

    دو روز ثمین و انوشه و رقیه و بقیه ی آشنایان رو دیوونه کردم که اره من ا فلانی خوشم میاد. صبح که داشتم باش حرف می‌زدم حالم داشت ازش بهم میخورد. یا مثلاً مهین. یه مدت چقد ازش خوشم میومد. بعد الان که هادی گفت ازت ناراحته اصلا واسم مهم نبود. احساساتم داره از کار میفته!

  • ۱
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • جمعه ۹ تیر ۹۶

    ۴۹۷

    اصفهان وطن منه

    هرجام برم برمی‌گردم همینجا

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • پنجشنبه ۸ تیر ۹۶

    ۴۹۶

    چه نفرت بدرنگ سنگینی رو حس می‌کنم

    رنگش یه چیزی بین قهوه ای و خاکستریه.

    تهوع اور

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • يكشنبه ۴ تیر ۹۶

    495

    این شخصیت دمدمی مسخره چیه من گرفتم جدیدا؟

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • شنبه ۳ تیر ۹۶

    494

    قشنگ زده به سرم

    چرا این شکلی شدم؟

    دوست ندارم بهم توجه کنن.

    دوست معمولی که نیستیم. بالاخره

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • جمعه ۲ تیر ۹۶
    مدام. [م ُ ] (ع اِ) باران پیوسته
    آرشیو مطالب