اصلاً حسین جنس غمش فرق می‌کند

۳۵ مطلب در فروردين ۱۳۹۸ ثبت شده است

۱۴۴۸

به بچه‌ها و دانشکده نگاه میکنم. اشک میریزم.

  • ۱
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • شنبه ۳۱ فروردين ۹۸

    ۱۴۴۶

    کجان دستات که کشتی شن تو این طوفان بی‌وقفه؟

  • ۱
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • شنبه ۳۱ فروردين ۹۸

    ۱۴۴۵

    خیلی خب. مسئله‌ای که الان پیش اومده اینه که من شنبه دارم میرم آموزش سوال کنم ببینم میشه برم عمران بخونم بعد از چهار ترم یا نه. الان چارتشونو دیدم. من حدودا ۳۵ واحد از درساشونو پاس کردم. ترمودینامیک یک، فیزیک دو، آزمایشگاه فیزیک دو و ریاضی مهندسی اضافه‌تر پاس کردم. محیط دانشکدشون برام آشنا نیست. کسی رو نمی‌شناسم زیاد. نه هم‌ترم نه ترم بالایی. البته از این بابت نگرانی ندارم. راحت آشنا میشم با آدما. سوال اینه آیا میتونم با شرایط جدید کنار بیام و خودمو بالا بکشم؟ استرس دارم. شایدم اصلا آموزش اجازه نده. نمی‌دونم. در کل... فعلا باید مقاومت بخونم.

  • ۱
  • نظرات [ ۲ ]
    • صبا
    • جمعه ۳۰ فروردين ۹۸

    ۱۴۴۴

    دستام به همین صورت که ناخناش کوتاه و کوچولوعه و لاک سورمه‌ای زدم حالمو خوب می‌کنه. احتیاجی نیست ناخنا بلند و قرمز باشن. به همین شیوه با دستای کوچولو خوبم. دستمو گرفتم کنار دست دوستم. هر انگشتم یه بند از انگشتاش کوتاه‌تر بود :)) کلا یه سایز کوچیک‌تر از بقیس دستام

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • جمعه ۳۰ فروردين ۹۸

    ۱۴۴۲

    اخیش بالاخره به هیکل مورد نظرم رسیدم

    (میشکند)

    (نسیم او را بلند می‌کند)

    (از روبه‌رو صفحه و از بغل خط دیده میشود)

  • ۱
  • نظرات [ ۱ ]
    • صبا
    • پنجشنبه ۲۹ فروردين ۹۸

    ۱۴۴۱

    ادای آدمایی رو در میاره که براشون هیچی مهم نیست ولی وقتی صدای دختربچه رو می‌شنوه که میگه بابا ندارم هق هق گریه می‌کنه.

    چیه این ادمیزاد؟ :/

  • ۱
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • چهارشنبه ۲۸ فروردين ۹۸

    بالاخره مهم بود برام!

    _ چی؟ عرفان اجرای اول منو نیومده ببینه؟ هی ایز دد تو می. دد. ( در حالی که آب دهانش روی همه می‌پاشد)

    _ هی ایز دد تو یو تو! (رو به نگار)

    لایه جدید...
  • ۱
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • سه شنبه ۲۷ فروردين ۹۸

    ۱۴۳۸

    جمع سه نفره‌ی من و الی و امین که کف کانون ولو شدیم و می‌خندیم و چیپس و ماست موسیر میخوریم و حرفای جدی درمورد روابط و شخصیت من می‌زنیم. اینجا مکان امن منه‌. سه تایی دور هم بشینیم و شعر بگیم و از بودن در کنار هم لذت ببریم :) صنعتی جز لعنتی بودنش این چیزای قشنگم واسه من داره.

  • ۱
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • سه شنبه ۲۷ فروردين ۹۸

    ۱۴۳۷

    نگار گفت تو بعضی وقتا خیلی بی‌رحمی صبا

    و من سرمو بردم عقب و خندیدم.

  • ۱
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • دوشنبه ۲۶ فروردين ۹۸

    ۱۴۳۴

    اگر سردرد و درسای مونده رو فاکتور بگیریم، حالم به شدت عالیه. از سم‌زدایی های اخیره. برنامه‌های جدی‌ای داره شکل میگیره تو ذهنم. دعا میکنم.

  • ۱
  • نظرات [ ۱ ]
    • صبا
    • جمعه ۲۳ فروردين ۹۸

    درد همیشگی

    ببین من دیگه نمیتونم درد بکشم. نمی‌تونم واقعا.

  • ۱
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • پنجشنبه ۲۲ فروردين ۹۸

    ۱۴۲۹

    به همه گفتم حالم خوبه هیچیم نیست خیلی هم خوشحالم. هرقدرم بخوام گریه کنم و نگار باشه که بغلم کنه مهم نیست. این قضیه بین من و خودمه. من باید با کمک خودم فقط تمومش کنم. هیچکس نمیتونه کمکی کنه. از الان به بعد قرار نیست کسی حس درونی منو بدونه. سخته. ولی میتونم. نقطه.

  • ۱
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • چهارشنبه ۲۱ فروردين ۹۸

    1425

    از هیچ به اندازه‌ی هیچ به قدر هیچ باید خواست، نه بیشتر

    نادر جون

  • ۱
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • سه شنبه ۲۰ فروردين ۹۸

    ۱۴۲۴

    _ بعضی وقتا بحث انتخاب بین منطق و حس نیست. انتخاب بین لذت و منطقه. اون الان داره لذت میبره. حس خاصی شاید نداشته باشه به امیر. ولی داره لذت میبره.

  • ۱
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • دوشنبه ۱۹ فروردين ۹۸

    ۱۴۱۶

    بی تو لباس عروس داشت می‌چرخید، من هنوز معطل ممدم که گل آورده از شهرشون و تو خوابگاه دیلر بشه یا نه. وقتشه تصمیماتی که گرفتی رو مورد سوال قرار بدی صبا خانم.

    Bitti

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • جمعه ۱۶ فروردين ۹۸

    تشریجات

    دوست دوران بچگیت عروس بشه و تو هنوز درگیر دغدغه‌های کودکانه‌ی ناشی از عدم رشد عقلی و عاطفی باشی. چرا سین نمیکنه؟ چرا زنگ نمیزنه؟ چرا نمیاد؟ به درک دختر من. اینا واسه آدم آینده میشن؟ بشین درستو بخون به یه جایی برسی. تمرکزت رو از روی دلقک‌بازیا بذار روی مسائل مهم زندگیت. بخند. بخند من ببینمت :))

  • ۰
  • نظرات [ ۱ ]
    • صبا
    • جمعه ۱۶ فروردين ۹۸

    1412

    سالها از آخرین نامه بهت میگذره، بخوایم دقیق بگم 6 ماه. خواستم بگم تو این برهه از زندگی بهت احتیاجی نیست. حداقل تا 2 سال اینده نمیخوام ببینمت. 6 ماه گذشته رو به رشد کردن از نظر عاطفی گذروندم. فمیدم که نباید زود به یه نفر دل بست. امیدوارم دو سال اینده و شیش ماه گذشتت به صفت خوب نزدیک باشه و بوده باشه. یه حال پوکر فیس بدون حسی‌ام. میگذره. نگران نباش.

    پ.ن تاریخ دقیقه. این نامه 19 فروردین تکمیل شده.

  • ۱
  • نظرات [ ۱ ]
    • صبا
    • چهارشنبه ۱۴ فروردين ۹۸

    ۱۴۱۱

    الان در صلح‌آمیزترین نقطه‌ی امسال قرار دارم. همه چی آروم و صورتیه :) ناشی از حذف عناصر نامطلوب

  • ۰
  • نظرات [ ۱ ]
    • صبا
    • چهارشنبه ۱۴ فروردين ۹۸

    ۱۴۱۰

    این پوچی مثل اسید داره سپر دفاعی منو میخوره.

    (به شیرینی خامه‌ای نگاهی خیره و سپس ترک محل. چون «بخورم که چی بشه؟»)

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • سه شنبه ۱۳ فروردين ۹۸

    ۱۴۰۹

    چرا انقدر همه جا پست معرفی کتاب و فیلم زیاد شده؟ چی باعث میشه این اعتماد به نفس رو داشته باشیم که فکر کنیم سلیقه‌ی قابل قبولی داریم و میتونیم از یه عده بخوایم دنبال ما حرکت کنن و فلان کتاب رو بخونن یا فلان فیلم رو ببینن؟ جدا از اون. این همه درخواست معرفی کتاب به کجا میرسه؟ واقعا میخونیم؟ یا فقط یه لیست بلندبالا درست میکنیم و بعد از خرید هم انبارشون میکنیم گوشه‌ی اتاق؟

  • ۰
  • نظرات [ ۱ ]
    • صبا
    • سه شنبه ۱۳ فروردين ۹۸

    ۱۴۰۷

    پس دیار عاشقان جاودان کجاست؟

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • دوشنبه ۱۲ فروردين ۹۸

    ۱۴۰۲

    انگار که یه شیلنگ برداشتن، غم گرفتن رو من

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • دوشنبه ۱۲ فروردين ۹۸

    ۱۴۰۱

    که هی صدات کنم هی بگی جان، جانم، جان دلم عزیزم. باشد که رستگار شویم.

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • يكشنبه ۱۱ فروردين ۹۸

    ۱۴۰۰

    یه نفس عمیق... حالا دوباره با سر شیرجه بزن تو درس.

    خدافس

  • ۰
  • نظرات [ ۱ ]
    • صبا
    • يكشنبه ۱۱ فروردين ۹۸

    ۱۳۹۸

    بالای کوه وایساده بود. داد کشید دلم تنگ شده. قل خورد از اون بالا جلوی پای دلدارش افتاد.

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • يكشنبه ۱۱ فروردين ۹۸

    ۱۳۹۷

    دلم یه شال زرد بزرگ قشنگ میخواد. رنگا دارن میرن کم کم.

    پ.ن شماره پستو ببین :) سالی که افتضاح بود.

  • ۰
  • نظرات [ ۱ ]
    • صبا
    • شنبه ۱۰ فروردين ۹۸

    ۱۳۹۴

    شرم روزون اول با نگاه مستت...

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • شنبه ۱۰ فروردين ۹۸

    مکث

    منو بخندون. دستمو بگیر و از این کثافتی که توش دارم غرق میشم آروم نجاتم بده. منو بخندون و بخند. بذار رنگای از دست رفته دوباره برگردن. پامو بذار رو سر اون دهنی که همیشه به یاوه بازه. منو بکش بالا مثل شاخه‌های پیچک بالای یه مرداب. دور بازوهام بپیچ. بغلم کن و منو با خودت ببر.

  • ۰
  • نظرات [ ۱ ]
    • صبا
    • پنجشنبه ۸ فروردين ۹۸

    1386

    نمیدونم چرا سردردهای وحشتناکم دوباره برگشتن. الان که همه چی خوبه اخه! بهونم واسه توجیه دردای قبلی فکر و خیال زیاد بود (تو بازه‌ی بین دو ترم و اول این ترم میشد حدودا) حالا که با همه در صلح مطلقیم و زندگانی بر وفق مراده. جدای از اینا من امشب دوباره معده درد گرفتم و فک میکنم شاید از یه درد ساده‌ی عصبی یا حتی ویروسی متفاوت باشه. خلاصه که من چرا انقد مریضم همیشه؟

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • چهارشنبه ۷ فروردين ۹۸

    ۱۳۸۵

    خدا و جاده‌هایی که از بین مخلوقاتش تو ایران میگذره خیلی قشنگن :)

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • سه شنبه ۶ فروردين ۹۸

    ۱۳۸۲

    سرماخوردگی و پریود و دلتنگی برای خانه رو با هم مخلوط کنید و به من حق بدین که از گریه بمیرم. خدافس

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • شنبه ۳ فروردين ۹۸

    ۱۳۸۱

    نماز روز آخر حرم رو زیر بارون که بخونی همین میشه. سرماخوردگی سگی احمقانه اونم وسط مسافرت دوباره.

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • شنبه ۳ فروردين ۹۸

    بهاره

    بهار بازم بیا عشقو بیارش/ بده هر یاری رو دست نگارش

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • شنبه ۳ فروردين ۹۸

    ۱۳۷۹

    تو سینه‌اش یه جنگل ستاره داره

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • جمعه ۲ فروردين ۹۸

    ۱۳۷۸

    سالی که گذشت برای من سال بدی بود. به هیچ کدوم از اهدافی که داشتم نرسیدم. کتاب کم خوندم. درس نخوندم. گناهایی که داشتم نه تنها ترک نکردم بلکه چندتا دیگه هم بهش اضافه کردم.

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • جمعه ۲ فروردين ۹۸
    مدام. [م ُ ] (ع اِ) باران پیوسته
    آرشیو مطالب