اصلاً حسین جنس غمش فرق می‌کند

۳۱ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۸ ثبت شده است

۱۵۰۵

یه بار دیگه آهنگ همه دزدا پخش میشه. یه بار دیگه من و پو کنار هم میایم روی صحنه. یه بار دیگه از بین نور کور کننده لبخند رضایتتو میبینم. یه بار دیگه جلوی تشویقا تعظیم میکنیم. یه بار دیگه مث گورخر می‌خندیم و میگیم yeah man! یه بار دیگه آی کانتکت. یه بار دیگه بغلای پایین صحنه. یه بار دیگه غصه‌ی شب آخر اجرا می‌خوام. و یک بار دیگه، نیاز دارم که یکی مثل سبحان از بازیم تعریف کنه.

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • دوشنبه ۳۰ ارديبهشت ۹۸

    ۱۵۰۲

    برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
    • صبا
    • يكشنبه ۲۹ ارديبهشت ۹۸

    ۱۴۹۸

    فکر میکنم این نارضایتی از زندگی و گیر کردن در سیکل معیوب استرس، خودسرزنش‌گری و استرس بیشتر همش ناشی از کم شدن کتاباییه که میخونم. الان دو ماه از سال جدید رفته من به یک دانه از برنامه‌های که داشتم نزدیک نشدم. چرا؟ چون تا نصفه شب دانشگاهم. کلا خروس‌خون میرم از خونه بیرون و بوق سگ برمی‌گردم. در این بین هم دارم وقت تلف می‌کنم رسما.

    عنوان پست داره صد سال دیگه امروز رو نشون میده. جسم هممون پودر شده و تعداد قابل توجهیمون داریم تو آتیش جهنم جزغاله میشیم. هر چند که من گریل میشم و شما کربن خالص میشین بیکاز ایم سو اسپشال.

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • شنبه ۲۸ ارديبهشت ۹۸

    ۱۴۹۷

    ببین کی متنشو واسه پر پرواز ۹۸ انتخاب کرده :)

    قاعدتاً من!

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • شنبه ۲۸ ارديبهشت ۹۸

    1496

    صدای ضجه‌ی یک زن

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • جمعه ۲۷ ارديبهشت ۹۸

    ۱۴۹۵

    بگو

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • جمعه ۲۷ ارديبهشت ۹۸

    به قول اندرو برو آنجا که تو را منتظرند

    «...“در چنل خویش غریب” وقتی خلق شد که ادمین‌هایی که چنل زدن تا راحت حرف بزنن، بعد از مدتی دوستانی داشته باشن که نتونن جلوی اونا راحت حرف بزنن. به این حالت میگن “در چنل خویش غریب”...»

    حالا منم به وضعیت در وبلاگ خویش غریب مبتلا شدم.

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • پنجشنبه ۲۶ ارديبهشت ۹۸

    همون پستوی هفته‌ی پیش

  • ۰
  • نظرات [ ۱ ]
    • صبا
    • چهارشنبه ۲۵ ارديبهشت ۹۸

    ۱۴۹۱

    تولدت شد. چیزی تو زندگی گندت تغییر کرد؟ جشن گرفتن نداره که.

  • ۰
  • نظرات [ ۱ ]
    • صبا
    • سه شنبه ۲۴ ارديبهشت ۹۸

    1490

    و چشمانِ مرطوب تو
    یادِ علف‌های باران خورده‌ی ماهِ اردیبهشت را
    در خاطرم زنده می‌کند
    با تو
    خواهم گفت
    عشق چیزی‌ست به عظمتِ ستاره
    در سال‌های پیش از نجوم
    کیومرث منشی‌زاده
  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • سه شنبه ۲۴ ارديبهشت ۹۸

    ۱۴۸۶

    من دیروز فهمیدم که هیچ وقت دلم نمی‌خواد سیاست‌مدار بشم. میام بعداً توضیح میدم.

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • دوشنبه ۲۳ ارديبهشت ۹۸

    ۱۴۸۴

    انسان به ذات موجود ناسپاسیه. سپاسگزار باشیم بابا. اول عیبا رو نگیم. اصن خود خدا میگه لئن شکرتم لازیدنکم.

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • شنبه ۲۱ ارديبهشت ۹۸

    ۱۴۸۳

    بنده زیر نظر استاد محسنی به این نتیجه رسیدم که خاک بر سرم و بلد نیستم قصه بگم. تامام. پایان تلاش برای قصه گویی؟

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • جمعه ۲۰ ارديبهشت ۹۸

    بیش میازار مرا

    یک سری از انسان‌ها هستند که بوی اسطخودوس میدهند و روح آدمی را جلا می‌بخشند. یک سری هم هستند بوی قابلمه‌ی سه روز مانده‌ی ماکارونی چرب می‌دهند. آزرده گشتم از بویت ای دوست!

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • پنجشنبه ۱۹ ارديبهشت ۹۸

    همه یک صدا فریاد میزنن گود لاک!

    والتر بنیامین میگه هیچ شعری به قصد خوانده شدن سروده نشده.

    می‌خوام یه داستان بنویسم به قصد خوانده نشدن. ویش می لاک

  • ۱
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • پنجشنبه ۱۹ ارديبهشت ۹۸

    ۱۴۸۰

    تو همون تیکه‌ی آخر جوجه کبابی که جلوی چشمم پر پر میشه و گارسون ظرفا رو جمع می‌کنه.

  • ۱
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • چهارشنبه ۱۸ ارديبهشت ۹۸

    ۱۴۷۵

    دیروز با حجم زیادی از اطلاعات مواجه شدم. دوتا از دوستام بعد از دو سال احساسات بی‌جواب داشتن نسبت به هم، وارد رابطه شدن. دوتا از دوستام که کات کرده بودن برگشتن. یکی از دوستام با یه پسره که دو سال از خودش کوچیکتره رل زده. یکی دیگه از دوستام رفته دفتر دوس‌پسرش خوابیده. حد روابط بچه‌ها رو فهمیدم :) اون یکی دوستم از طرف سپاه مورد بررسی قرار گرفته. کلا دیروز خیلی چیزا فهمیدم. دیگه منو بمباران اطلاعاتی نکنین نامردا. من کشش ندارم.

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • دوشنبه ۱۶ ارديبهشت ۹۸

    خنده‌دارترین گفت‌وگوی قرن 21

    برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
    • صبا
    • يكشنبه ۱۵ ارديبهشت ۹۸

    ۱۴۷۲

    آخرین امتحان 

    حالا وقت پروازه :)

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • شنبه ۱۴ ارديبهشت ۹۸

    ۱۴۷۰

    اون لحظه‌ای که دنبال گوشی می‌گردم و ناگهان میفهمم این جزوه‌ای که جلومه و دارم باهاش درس میخونم همون خودشه :) وی اندک اندک مشاعرش را از دست میداد.

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • شنبه ۱۴ ارديبهشت ۹۸

    ۱۴۶۴

    به کسی که از مرکز مشاوره‌ی دانشگاه در حالی که قرمز شده و زیر لب فحش میده، میاد بیرون لبخند نزنین. چرا که برای یک گاو وحشی حکم پرچم قرمز تکون دادن داره.

    پ.ن خوشحالم که امروز نگار بود و غرای منو گوش کرد. اگه نبود منفجر شده بودم :(

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • سه شنبه ۱۰ ارديبهشت ۹۸

    1463

    خب راجع به کتاب امیرعلی ق میخواستم نظرمو بگم. بعد فهمیدم من واقعا صاحب نظر نیستم. فقط میتونم بپرسم آیا تو همه‌ی بازه‌های تاریخی ملت‌ها ابتذال‌پسند بودن یا هر چی دورتر میشیم وضعیت خراب‌تر میشه؟ مثلاً مولانا اون موقع مبتذل بوده؟ یا جامعه‌ی اون زمان به هنر اهمیت می‌داده و احترام میذاشته؟

  • ۰
  • نظرات [ ۳ ]
    • صبا
    • دوشنبه ۹ ارديبهشت ۹۸

    پلاتوی چرخان

    همونجوری که ضرباهنگ نور سفید - باران سیاه، آهسته منو تو خودش میکشه، دقیقا همونجوری، کم کم بی‌حس از تنم فاصله میگیرم و دیگه تعلقات معنایی ندارن. حتی اینکه بهت بگم زندگیم پوچ و دردناک شده هم مسخره به نظر میاد. می‌ره بالا و دور خودش می‌چرخه.

  • ۰
  • نظرات [ ۲ ]
    • صبا
    • جمعه ۶ ارديبهشت ۹۸

    ۱۴۵۹

    ببینید کی ریاضی مهندسیشو خوب داده و از جلسه اومده بیرون. نات مهدی! با اینکه دیروز از دوازده و نیم تا شیش و نیم درس خوندیم و یادش دادم چون روی مباحث تسلط کافی نداشت نتونسته بود بنویسه. خیلی غصه خوردم. من خوب دادم تقریبا. زندگی شیرینه و به دل میشینه. به و به.

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • پنجشنبه ۵ ارديبهشت ۹۸

    ۱۴۵۷

    هنر ظریف رهایی از دغدغه رو شروع کردم. امیدوارم از این بی‌خیال‌تر نشم :))

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • چهارشنبه ۴ ارديبهشت ۹۸

    ۱۴۵۶

    خواب بودم تو آکواریوم. خواب و بیدار. کلاس تعطیل شد بچه‌ها اومدن. سر و صدا. جیغ. داد و بیداد. نگار گفت بچه‌ها آروم باشین صبا خوابه. چه نقطه‌ی طلایی‌ای توی رفاقتمون بود.

    پ.ن عصر روی صندلی‌های داغ پل نشسته بودیم و تو یه جنگ فیزیکی نگار با زانو کوبید تو سینم. نمی‌دونم کدومو بذارم طلایی‌ترین :))))

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • چهارشنبه ۴ ارديبهشت ۹۸

    ۱۴۵۵

    از این عکس لوسا گذاشتم پروفایل تلگرامم. سلفی تباهیده‌ی دست به گردن. آهنگی که داره پخش میشه هم پایتم من از اسف آریاست. لاکم دارم. از این بند عینک جینگولا هم انداختم امروز. قضیه چیه؟

    پ.ن گاهی در زندگی باید همینجوری بیخیال رفتار کرد که قدر انسان بودن‌های پر رنج رو دونست. الان از اون بازه‌هاس. ولم کنین.

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • سه شنبه ۳ ارديبهشت ۹۸

    ۱۴۵۳

    پیشونیمو نبوس، شاخ‌پیشونی میشم.

  • ۰
  • نظرات [ ۱ ]
    • صبا
    • سه شنبه ۳ ارديبهشت ۹۸

    ۱۴۵۲

    رفتم آموزش گفت واسه معدل احتمال اینکه قبول کنن کمه. مشکل که یکی و دوتا نیست

  • ۰
  • نظرات [ ۱ ]
    • صبا
    • دوشنبه ۲ ارديبهشت ۹۸

    ۱۴۵۱

    نشسته ام به در نگاه می کنم 
    دریچه آه می کشد
    تو از کدام راه می رسی
    خیال دیدنت چه دلپذیر بود 
    جوانی ام در این امید پیر شد
    نیامدی و دیر شد...
    هوشنگ ابتهاج
  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • يكشنبه ۱ ارديبهشت ۹۸

    ۱۴۵۰

    الان خیلی سردرگمم خدا هم کمکی به پیدا شدنم نمیکنه.

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • يكشنبه ۱ ارديبهشت ۹۸
    مدام. [م ُ ] (ع اِ) باران پیوسته
    آرشیو مطالب