اصلاً حسین جنس غمش فرق می‌کند

۱۸ مطلب در شهریور ۱۳۹۸ ثبت شده است

20

تولدم مبارک
  • ۰
  • نظرات [ ۲ ]
    • صبا
    • جمعه ۲۹ شهریور ۹۸

    درس‌های دو

    خب ما نیت رو میذاریم بر اینکه نمیتونسته جواب بده.
  • ۰
  • نظرات [ ۱ ]
    • صبا
    • پنجشنبه ۲۸ شهریور ۹۸

    درس‌هایی از این زندگانی

    ولش کن اگه میتونست جواب میداد دیگه.
  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • پنجشنبه ۲۸ شهریور ۹۸

    لیست تولد یا لیست مرگ

    ای کاش کسی باشد، که برای یک صبای عاشق تئاتر کتاب‌های تخصصی آن را بگیرد :)
  • ۰
  • نظرات [ ۱ ]
    • صبا
    • چهارشنبه ۲۷ شهریور ۹۸

    بسیار مصمم

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • يكشنبه ۲۴ شهریور ۹۸

    لطفاً از این به بعد کر مور عزیزم

    این چیزهای کوچیک که وسط زندگی روزمره منو عصبی میکنن چه تاثیری روی بقیه دارن؟ مثلا صدای کسی که هر روز صبح توی اتوبوس بلند بلند با دوستش صحبت می‌کنه و نظرات مزخرفش رو فریاد میزنه. یا صدای نفس کشیدن کسی که سر کلاس بغل دستم نشسته و عادی نفس نمی‌کشه. گره خوردن پرچمی که بالای در یه خونه نصب شده. خاکی شدن دستام. البته الان که دارم ریز ریز میگم احمقانه به نظر میرسه ولی اینا میتونن منو تا سر حد حمله‌ی عصبی ببرن. بستگی به موقعیت روحی‌ای که قبل از اون مرحله دارم، داره.
    مثلا دیروز صبح که خوشحال و پرانرژی و جوان ایرانی سلامی بودم تونستم صمیمیت بی‌جای یکی از هم‌سرویسی‌ها رو تحمل کنم ولی با رسیدن به ساعت ۱۳:۳۰ و افتادن کثافت‌ترین اتفاقات ممکن، به کسی که مهمان بود و اومده بود از واحدامون بپرسه حتی نگاهم نکردم. البته درسته که بعد از فهمیدن مهمان بودنش شرایط عوض شد و من کل دانشگاهو پیاده نشونش دادم ولی آیا شأن انسانی‌ای که داشت حکم نمی‌کرد از همون اول مثل یک حایوان! باهاش برخورد نکنم؟
    پ.ن این خشم نهفته از کجا میاد؟
  • ۰
  • نظرات [ ۱ ]
    • صبا
    • يكشنبه ۲۴ شهریور ۹۸

    مونولوگ‌های چی

  • ۰
  • نظرات [ ۱ ]
    • صبا
    • چهارشنبه ۲۰ شهریور ۹۸

    ۱۶۲۷

    در راستای پست قبل باید بگم که دلم نمیاد وقتی کسی چیزی ازم میخواد تا جایی که میتونم کمکش نکنم. حالا نمی‌دونم از سر عاطفه‌اس یا چی.

    پ.ن آیم فیلینگ کلاستروفوبیک

  • ۰
  • نظرات [ ۱ ]
    • صبا
    • سه شنبه ۱۹ شهریور ۹۸

    کاملا شاکی

    پیمان پیمان
    از علاقه‌ی کسی به خودت سواستفاده نکن. مخصوصا وقتی واسش یه جوی خشک جابه‌جا نمی‌کنی.
  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • دوشنبه ۱۸ شهریور ۹۸

    یو

    صدای ویبره‌ی یه گوشی روی میز شیشه‌ای
    همینقدر اعصابمو بهم میریزی.
  • ۰
  • نظرات [ ۱ ]
    • صبا
    • جمعه ۱۵ شهریور ۹۸

    خیلی خیلی یاواش و ساواج (savage)

    اولین بار طی سالیان متمادیه که برای شروع ترم جدید آرومم و هیچ هیجان خاصی منو از جا نمیپرونه. سالهای سال استرس و ترس و دلتنگی روزهای قبل از شروع دوباره‌ی تحصیل منو اذیت می‌کرد. امسال؟ هیچی. هیچ چی. حتی واسه انتخاب واحد مرگبارمون هم تقریبا مطمئنم چیزایی که می‌خوام گیرم میاد. با اینکه ساعتم آخرای زمان‌بندیه و خب :) عمومیا پر میشن تا اون موقع.

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • جمعه ۱۵ شهریور ۹۸

    مطلب یک میلیونیم

    دیروز روز طولانی و عجیب ‌و قشنگی بود. از پاسپورت و گواهی اشتغال به تحصیل تا دفتر اسناد رسمی قدیمی با آشنای دور. از گواهینامه تا ناهار رنگین و بی‌نمک. از بیهوشی چند ساعته‌ی بی‌اختیار تا به موقع نرسیدن و عوض کردن سینما. از سرخپوست تا قصر شیرین. از نون خرمایی تا ساندویچ کالباس و از سینمای خالی خالی تا خانه کنتاکی خالی خالی و ایستگاه‌های چای خالی خالی. از لیمو و آلبالو و ساده تا بهارنارنج و به‌لیمو و هل. از اتوکد تا کشتی‌سازی و از فاطمه تا متیوی ژاژخا که از حجاب من حس بدی نگرفت و سرافرازم کرد :)
  • ۰
  • نظرات [ ۱ ]
    • صبا
    • پنجشنبه ۱۴ شهریور ۹۸

    دور مانده بودیم

    من چقدر از فضای پرسیل دور شده بودم. وقت نوشتن یکی از پستای بلند بالای بانمک با وضعیت روایی افتضاحه :)))
  • ۰
  • نظرات [ ۱ ]
    • صبا
    • پنجشنبه ۱۴ شهریور ۹۸

    پیمان با بلندگو

    پیمان پیمان
    تو اتوبوس و هر مکان عمومی‌ای دیگه وقتی با تلفن صحبت می‌کنی یواش باش بی‌مصرف‌.
  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • سه شنبه ۱۲ شهریور ۹۸

    دوری

    بغض چند ماهه ترک برداشت.
  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • دوشنبه ۱۱ شهریور ۹۸

    ۱۶۱۵

    دستام از لمس روحت میسوزه

  • ۰
  • نظرات [ ۱ ]
    • صبا
    • چهارشنبه ۶ شهریور ۹۸

    طعم عطر میدهد این زندگی

    از پوچی و بیهودگی زندگی‌ام خسته‌ام. از اینکه بعد از ۲۰ سال هنوز برنامه‌ریزی درست بلد نیستم. از اینکه در ارتباط برقرار کردن با جمع‌های زنانه مشکل دارم. از اینکه صدایم از حنجره می‌آید و از چهره‌ام. از همه چیز خسته‌ام.
  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • يكشنبه ۳ شهریور ۹۸

    استاد

    باید شروع کنم به آروم شدن برای فردا روزی که جماعت احمقی روبه‌روم نشستن و بلاهت بی‌پایانشون رو درمورد کار من فریاد میزنن.
  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • جمعه ۱ شهریور ۹۸
    مدام. [م ُ ] (ع اِ) باران پیوسته
    آرشیو مطالب