اصلاً حسین جنس غمش فرق می‌کند

۲۰ مطلب در مهر ۱۴۰۰ ثبت شده است

2043

دلگیرم از این شهر سرد؟

نه خیر! شوفاژ رو بغل میکنم و فرض میکنم همه‌ی آدما گرم و صمیمی‌ان.

  • ۶
  • نظرات [ ۱ ]
    • صبا
    • جمعه ۳۰ مهر ۰۰

    2042

    بچه‌ها
    اعتقاد به رجعت خیلـــــــــــــــــی قشنگه‌ها!
  • ۶
  • نظرات [ ۱ ]
    • صبا
    • پنجشنبه ۲۹ مهر ۰۰

    2041

    آقای غلامی تو دوره‌ی طلیعه حکمت میگه ما منتظر امام هستیم یا رفاه؟ میخوایم اقا ظهور کنن که گوشت ارزون شه یا دلمون امام زمانمون رو میخواد که ولی و اماممون باشن؟

  • ۶
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • چهارشنبه ۲۸ مهر ۰۰

    2040- اندکی پس از اتمام 22 سالگی

    این روزا خیلی عجیبه.

    زیر لب یا حسین یا حسین میگم و بغض میکنم. هیچوقت تو زندگیم اینجوری نبودم. «مهلا مهلا یابن الزهرا» میگم و چشمام پر از اشک میشه. حال عجیبیه. دلم برای روزای 18 تا 22 سالگیم میسوزه که چطور حرومشون کردم. نیل میگه: «تجربه خوبه، ناراحتش نباش.» ولی من ناراحتشم. نگران معصومیت از دست رفته یا تجربه‌های بیهوده‌ام. دلم نمیخواست با فکر کردن به کانون و تئاتر و موسیقی حالم بهم بخوره ولی میخوره. و همینجوری ساعت‌ها حالت تهوع‌ها دارم.

    این روزا شیشه‌ی بخار گرفته‌ای که آینده‌مو پشت خودش پنهان کرده، داره کم کم تمیز میشه. درس میخونم و کار میکنم و اشک میریزم برای پاییز و کارهای کرده و ناکرده.

  • ۸
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • سه شنبه ۲۷ مهر ۰۰

    2039

    چقدر این تکالیف وقت گیر و بیخوده. چرا نمیذارن خودمون درس بخونیم؟ باید حواست باشه یهو به جای جناب دکتر فلانی ننویسی دکتر فلانی که نمره ازت کم نکنن. میرن میگردن سخت‌ترین تمرینای کتابو، نه! وقت‌گیرترینشون رو پیدا میکنن و میگن خب از الان تا فردا شب وقت دارید سریع بفرستید.

    حاوی مقدار زیادی غر هستم

    اه

  • ۵
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • شنبه ۲۴ مهر ۰۰

    2038- آرامش درون

    دو روزی است که دور گردون بر مراد ما می‌رود. فلسفه‌ی تنهایی را با گروه کتابخوانی نیل می‌خوانیم. فرم پیشنهادی پروژه را بارگذاری کرده‌ایم. درس‌ها سخت و آسان پیش می‌روند (همانا پیش رفتن مهم‌ترین چیز است) صبح‌ها شرکت، عصرها کتابخوانه، ظهرها هم ناهار و چرتی که گاهی به درازا می‌کشد.

    حقیقت این است که طبیعت بر من چیره شده و تنبلی را برگزیده‌ام. نه تنبلی به معنای معمول آن، بلکه تنبلی ترمودینامیکی. انتقال حرارتم پایا، مدارهای مغزم پایدار و ارزش‌هایم استوارند. همین استوار بودن ارزش‌ها در زمین آخرالزمان ریشه‌دارم کرده‌است.

    دیروز برای یکی از آقایان هم‌رشته توضیح دادم که محیط جشن مناسب من نیست و از این روست که با کمال احترام دعوتتان را اجابت نمی‌کنم. سیستم صوتی و رقص نور و تا دیر وقت باغ ماندن برای جشن فارغ‌التحصیلی چیزی نیست که حتی قلبم اجازه‌ی آن را دهد، چه برسد به مغز کمال‌طلبِ افسارگسیخته‌ی صفر و یکی‌ام. به عکس با سردر دانشگاه در ردای بلند بوعلی سینا بسنده می‌کنیم.

    جواب هر سوال و سخن و نکته‌ای را ندادن، مهمی است که اخیرا به آن دست یافته‌ام. خوردن یک جمله از شروع طوفانی بی‌انتها جلوگیری می‌کند. در و دروازه بودن گوش‌ها، اینجا بی‌اندازه مفید است.

  • ۷
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • پنجشنبه ۲۲ مهر ۰۰

    2036

    سایه رفته مشهد و دیشب برام از اونجا ویدیو گرفت. خدا میدونه چقدر گریه کردم. یا علی بن موسی الرضا

  • ۶
  • نظرات [ ۲ ]
    • صبا
    • يكشنبه ۱۸ مهر ۰۰

    معضل ابدی

    من اگه بتونم دوباره برگردم به زمان اوجم که ظهرا فقط یه ربع میخوابیدم و نه دو سه ساعت بُرد کردم واقعا.

    وقتی میرسم خونه دیگه به صورت جنازه‌وار افقی میشم و مـــــــــــیخوابم تا وقتی یکی بیاد به زور بیدارم کنه.

  • ۶
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • شنبه ۱۷ مهر ۰۰

    2034

    امروز نشستم به خیلی چیزا فکر کردم. پستای وبلاگمو تا مهر 97 خوندم. چه روزهایی رو گذروندم. چقدر توی این چند ماه اخیر رشد کردم. چهار سال یه طرف، این چند ماه بعد از عید تا حالا یه طرف :)

  • ۶
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • چهارشنبه ۱۴ مهر ۰۰

    2033

    میان دین من تا دین دوستام
    تفاوت از زمین تا اسمان است :)

    این داستان منو به شدت غمگین میکنه.چون سعی میکنن منو قانع کنن که صبا جون داری زیاده روی میکنی. چند روز پیشا نیل میگفت وای صبا دیگه داری با شیب زیادی مذهبی میشی.
    نمیدونست که من از اول درونم همین شکلی بوده. اگه یه وقتایی هم رفتارم چیز دیگه نشون داده، اون تو جنگی بوده که بیا و ببین.
  • ۷
  • نظرات [ ۱ ]
    • صبا
    • چهارشنبه ۱۴ مهر ۰۰

    راضی و خموش

    تو این پست ماجرای بحث و جدال خودم با خودم رو نوشته بودم. الان از هم راضی‌ایم و همه جا ساکته. گاهی یه زبون برای هم درمیاریم که بدونیم هنوز هستیم.

    راستی دوز دوم رو هم زدم و الان دیگه میتونم برم در و دیوار و دستگیره‌های اتوبوس رو بغل کنم (ولی خب دلم نمیخواد واقعا)

  • ۴
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • چهارشنبه ۱۴ مهر ۰۰

    2031

    طلیعه حکمت شروع شد

    درس برای ارشد شروع شد

    تکلیفای ترم شروع شد

    پروژه کارشناسی شروع شد

    بسم الله الرحمن الرحیم

  • ۶
  • نظرات [ ۱ ]
    • صبا
    • سه شنبه ۱۳ مهر ۰۰

    2030

    به‌به سلام بر افسردگی پاییزه! حالت چطوره دوست قدیمی؟

  • ۵
  • نظرات [ ۴ ]
    • صبا
    • جمعه ۹ مهر ۰۰

    2028

    فکر میکردم ذهنم خیلی شلوغ شده. حس میکردم دارم دیوونه میشم. صدتا کار همزمان تو مغزم چرخ میخورد و میگفت منو انجام ندادی بدو بدو یالا بدو هی هی. دیگه دیشب خسته شدم. یکی از دفترچه‌هامو برداشتم و شروع کردم به نوشتن کارها. هی نوشتم هی نوشتم. با هر موردی که رو کاغذ حک میشد من بیشتر اروم میگرفتم. در نهایت یک صفحه شد همه‌ی اون استرسا و کارای ناتموم. یه برنامه زمان بندی شده بنویسم برای خودم حل میشه همه‌ش. کاش الان خدایگان فیزیک (ریحانه) بیاد نظرات گهربار بده درباره‌ی برنامه‌ریزی.

  • ۵
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • جمعه ۹ مهر ۰۰

    2027

    دیروز بچه‌ها برام تولد گرفتن. بسیار خوش گذشت. یه سری از دخترا هم نیومدن که در موردش فقط میتونم بگم بشکنه دستی که نمک نداره. حقیقتا الان سر کارم و نمیرسم بیشتر توضیح بدم ولی وقتی اومدم قول میدم خونه طولانی بنویسم.

  • ۶
  • نظرات [ ۲ ]
    • صبا
    • پنجشنبه ۸ مهر ۰۰

    همیار ابدی

    دانشجوهای سال جدید رو دادن بهم :)) خیلی خوشحالم که این جینگولای کوچولو رو میتونم راهنمایی کنم

    بعد نوشت: وای خدایا خیلیییی کوچولوان. قشنگ هنوز کاملا دانش اموزن. خنگولا دلم میخواد بگیرم بچلونمشون.

  • ۷
  • نظرات [ ۴ ]
    • صبا
    • سه شنبه ۶ مهر ۰۰

    2025

    میخوام شروع کنم برای کنکور ارشد بخونم :)
    یه بسم الله محکم باید بگم. امیدم به خداست. نیتم سرباز امام زمان بودن و کمک کردن به جامعه‌امه.
    یه دست و جیغ و هورا برام بزنید :))))))
  • ۷
  • نظرات [ ۲ ]
    • صبا
    • دوشنبه ۵ مهر ۰۰

    2024

    من از هرکسی بهم ظلم کرده باشه میگذرم. ادمیم و ممکنه اشتباه کنیم. اگرم اشتباه نباشه انقد اون بنده خدا خودش گناه کرده که یه ظلم کردن به من توش گم باشه.
    به قول منیژ آمّااااا از معلما و اساتیدی که اذیتم کردن به هیچ وجه نمیگذرم. لعنت خدا تا ابد بر آنان باد.
  • ۵
  • نظرات [ ۱ ]
    • صبا
    • يكشنبه ۴ مهر ۰۰

    2023

    نمیدونم چرا یهو یادم رفت که ترم بعد قراره شونصدتا واحد بگیرم و حس کردم این ترم دیگه فارغ میشم :))) از معایب 160 واحدی بودن بازم میگم براتون
  • ۲
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • يكشنبه ۴ مهر ۰۰

    2022

    چرا انقد زود جوش میارم؟

    خیلی بده. خیلی

  • ۵
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • شنبه ۳ مهر ۰۰
    مدام. [م ُ ] (ع اِ) باران پیوسته
    آرشیو مطالب