اصلاً حسین جنس غمش فرق می‌کند

چگونه در دانشگاه زنده بمانیم - قسمت اول

پیش از هر چیز، تلاش نکنید. دانشجو رفتنی است، چه از این کشور و چه از این دنیا. پای یکی در راه پله سر می‌خورد، کنار دست یکی آزمایشگاه منفجر می‌شود، یکی شبِ قبل از دفاع ارشد سکته می‌کند و یکی برای ساختن آینده بهتر روی هوا دچار خطای انسانی می‌شود.

و اما دانشگاه... این صحنه نبرد نابرابر اساتید و کارکنان آموزش و خدمات رستورانِ سلف و هیتلر و متحدین با لهستان دانشجویان. چطور در گرماگرم نبرد زنده بمانیم؟ این یادداشت قسمت اول از راهنمای پله‌به‌پله برای نودانشجویان پاک و ساده‌ای است که می‌خواهند در کمتر از 10 دقیقه به کهنه‌سربازان زخم خورده تبدیل شوند.

مرحله‌ی اول متحدین یا متفقین؟

هم‌پیمانان خود را پیدا کنید. طرف برنده‌ی جنگ را بگیرید. اخلاقیات و ارزش‌ها را دور بریزید. رفاقت با کسانی که شبیه شما هستند چه فایده‌ای دارد وقتی قرار است دسته‌جمعی درس‌ها را بیفتید؟! به علاوه، دوستی با کشورهایی که سرشان در درس و کتاب است و نگاهشان را سر امتحان از شما می‌دزدند نیز بیهوده است. در عوض به دنبال نیروهایی باشید که زمان و مکان برایشان موضوعیت ندارد و همیشه به دنبال حل گروهی مسئله‌اند. خواه آن مسئله، تکلیف و پروژه باشد، خواه گشتن به دنبال امضای تمام هم‌کلاسی‌ها برای تغییر تاریخ امتحان و خواه سفید دادن گروهی برگه‌ی امتحانی که لغو نشده است. در روزهای اول سنگرهای خودی را شناسایی کنید. نمازخانه، مسجد، تریا و پشت دانشکده لای ته سیگار بچه‌ها. این سنگرها در بحبوحه‌ی فرار از دست حراست به درد شما می‌خورند.

مرحله‌ی دوم شهرت اجباری است

به دنبال تثبیت موقعیت خود در مجامع فرهنگی و هنری دانشگاه باشید. کمک کردن در برگزاری مراسم‌ها را فراموش نکنید. سرجوخه تدارکاتچی شوید و با پارتی‌بازی برای سرباز جبهه‌ی خودی صندلی رزرو کنید. با تظاهر به بلد بودن عکاسی، بدون خرید بلیت 45 تومانی در جشن حاضر شوید و منت حضورتان را به سر دوستانتان بذارید. البته بهتر است از تشکل‌های سیاسی و انجمن‌های علمی دوری کنید. عضویت در دسته‌ی اول خطر اخراج قطعی شما و در دسته‌ی دوم خطر اخراج غیرقطعی شما را دارد. دسته‌ی اول به دلایلی که از گفتنشان معذوریم و دسته‌ی دوم به دلیل دشمن شدن اساتید دانشکده با شما. بهترین انتخاب کانون‌های فرهنگی است. تئاتر و موسیقی و شعر و نقاشی هم شما را با هم‌رزمان بااستعداد آشنا می‌کنند و هم مشروطیتان را تضمین. بله، این گزینه هم معایب خود را دارد ولی با سنجیدن دو کفه‌ی ترازو در می‌یابید که علاجی برای مشروطی وجود دارد اما برای اخراج و تبعید، خیر.

  • ۶
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • شنبه ۲۴ دی ۰۱

    2150

    توی اتاقم یه اینه دارم که هر دفعه از جلوش رد میشم حین حرکت خودمو نگاه میکنم. دیروز نمیدونم برای چی خوشحال بودم. اومدم از اتاق برم بیرون پیش خانواده، خودمو توی اینه نگاه کردم و دیدم ای داد بی‌داد :) ادمی که جلوم وایساده رو نمیشناسم. میفهمم که منم ولی قیافه‌اش برام اشنا نیست. تمام دیروز رو فکر کردم. از صبح تا شب که از مهمونی (یه حکایت عجیبی داره که بعدا باید سر فرصت بنویسمش) برگشتیم داشتم به این فکر میکردم که چی منو از خودم جدا کرده که حالا نمیشناسمم. بالاخره 11 شب، وقتی به اینه دستشویی خیره شده بودم به نتیجه رسیدم. صبح قیافه‌ام با همیشه فرق داشته. حالا چه فرقی؟ لبخند میزده :) مدت‌هاست خودمو با لبخند واقعی ندیدم. خوش‌روییم (اگر که یه زمانی داشتمش) الان دیگه ناپدید شده. تصمیم گرفتم برای روز زن امسال به خودم لبخند هدیه بدم (کلیشه رو داشته باشید!) این صبایی که الان هستم رو دوست ندارم.

    پ.ن گس وات. یادداشتا رو رها کردم. چون ز. دوست صمیمی اقای ش. بود.

  • ۴
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • جمعه ۲۳ دی ۰۱

    2149

    با ز قرار گذاشتم که 10تا یادداشت 1000 کلمه‌ای بنویسم براش. اینجا هم میگم که مقید بشم.

  • ۴
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • سه شنبه ۲۲ آذر ۰۱

    2148

    یه یادداشت 500 کلمه‌ای - که قرار بود 1000تا باشه البته - نوشتم و برای ز.ر فرستادم. امروز صبح با این پیامش بیدار شدم: «صبا چه قلم روون خوبی داری. بازم بنویس»

    خوشحال شدم :)

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • سه شنبه ۲۲ آذر ۰۱

    بام و باران

    برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
    • صبا
    • يكشنبه ۲۰ آذر ۰۱

    روضه

    برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
    • صبا
    • شنبه ۱۹ آذر ۰۱

    2145

    واقعا دوست دارم بدونم این ارایشگر و مزون لباس عروس و تالار که بیعانه گرفتن و هیچ کاری نکردن و الان که مراسم ما کنسل شده پول رو پس نمیدن چجوری میخوابن شبا. حرام اندر حرامه این پولا خب -_-

    بعد تازه یکیشونم که میخواست پس بده گفت تو این سه روز اعتصاب پس نمیدم. :/ عزیزم اعتصاب بخوره تو فرق سرت خب

  • ۴
  • نظرات [ ۱ ]
    • صبا
    • پنجشنبه ۱۷ آذر ۰۱

    2144

    حالم خوبه. امروز 15 آذره. 5 ماه بعد از 15 تیر. درس میخونم. دوره میبینم. آرومم. حالم خوبه

  • ۷
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • سه شنبه ۱۵ آذر ۰۱

    2142

    همیشه اشکامو پاک میکرد برام میخوند «غمت مباد که دنیا ز هم جدا نکند/ رفیق‌های در آغوش هم گریسته را»

    جدا شدیم ولی.

    باید به خاطر خانواده‌ام هم که شده قوی باشم.

    • صبا
    • سه شنبه ۸ آذر ۰۱

    2141

    احتمالا 5 ساعت دیگه این موقع تکلیفمون روشن شده. دعامون کنین.

  • ۳
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • دوشنبه ۷ آذر ۰۱

    2140

    کاش این روزا میتونستیم شاد باشیم و بدون دغدغه از بازی‌های تیم ملی لذت ببریم. به جاش با معده درد و حمله عصبی داریم دست و پنجه نرم میکنیم و منتظریم یه اتفاقی بیفته.

    از انفعالم ناراضیم...

  • ۴
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • دوشنبه ۳۰ آبان ۰۱

    2139

    برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
    • صبا
    • چهارشنبه ۱۱ آبان ۰۱

    2138

    افسردگی عزیز نه تنها بلند نشد بلکه رفت دوستاشم اورد الان دسته جمعی نشستن رو من

  • ۳
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • دوشنبه ۹ آبان ۰۱

    2137

    از افسردگی عزیز خواهشمندم یه دیقه از روم بلند شه ببینم چه غلطی دارم میکنم.

    الان یعنی باید قشنگ‌ترین روزای زندگیم رو بگذرونم ولی به جاش بی‌تفاوت و بی‌انرژی‌ام.

  • ۴
  • نظرات [ ۱ ]
    • صبا
    • پنجشنبه ۲۸ مهر ۰۱

    2136

    این روزا دائم به این فک میکنم که امام زمانم کدوم سمت وایسادن. کاش ظهورشون نزدیک باشه. من یکی که دیگه حق و باطل رو تشخیص نمیدم.

  • ۴
  • نظرات [ ۲ ]
    • صبا
    • سه شنبه ۲۶ مهر ۰۱

    2135

    امشب یکی از مهم‌ترین شبای زندگیمه و من حوصله‌ی خودمم ندارم. دلم میخواد از الان تا هزار سال دیگه برم تو غار و گریه کنم. بعد تازه واسه اینکه im feeling sorry for myself هم عذاب وجدان دارم و (گیف انفجار مغز)

  • ۵
  • نظرات [ ۲ ]
    • صبا
    • چهارشنبه ۲۰ مهر ۰۱

    2134

    آخر هفته برامون وقت مهمیه ولی نمیتونم روش تمرکز کنم. چون همه چی به هم ریخته. بیماری غ، اوضاع کشور، کنکور خودم و شونصد میلیون چیز کوچیک و بزرگ دیگه. کاش خدا کمکمون کنه. تا اینجا خیلی حواسش بهمون بوده. محتاج دعاتونم بچه‌ها

  • ۵
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • دوشنبه ۱۸ مهر ۰۱

    2133

    اوضاع خیلی خرابه و این کاربر می‌ترسه.

  • ۶
  • نظرات [ ۲ ]
    • صبا
    • دوشنبه ۱۱ مهر ۰۱

    2128

    برای تجربه خوشی‌های کوچیک وقتی اوضاع کشور این شکلیه عذاب وجدان می‌گیرم.

    با صدای آروم و سر پایین انداخته از شاید شرم، تولد 23 سالگی صبا مبارک باشه.

  • ۴
  • نظرات [ ۳ ]
    • صبا
    • سه شنبه ۲۹ شهریور ۰۱

    پروپوزال

    در «بذار این زهرماری تموم شه سه سال میخوابم»ترین حال ممکن -_-

  • ۳
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • چهارشنبه ۲۳ شهریور ۰۱

    2120

    دارم کم کم به روزای اوجم تو درس خوندن نزدیک میشم. البته با شیب خیلیییییی کم D:

    ولی رضایت فردی 7/10 (چون که قبلا 5/10 بودم)

  • ۳
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • دوشنبه ۲۴ مرداد ۰۱

    2119

    باید کم کم شروع کنم برا کنکور ولی پروژه‌ام مونده :')

  • ۴
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • شنبه ۲۲ مرداد ۰۱

    2116

    دوس دارم یه لباس سفید ساده بپوشم با چادر گل گلی و بریم حرم حضرت معصومه یا امام رضا عقد کنیم.

  • ۳
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • چهارشنبه ۱۲ مرداد ۰۱

    2114

    قدر باباها رو بدونیم

    از دیشب تا نیم ساعت پیش داشتم دیوونه میشدم. ذهنم شدیدا به هم ریخته بود و نمیتونستم یه تصمیم درست بگیرم. الان با بابا حرف زدیم و انقدر اروم شدم که خدا میدونه. کمکم کرد هم میزم رو مرتب کنم هم افکارم رو. الهی سایه‌اش بالا سرم باشه همیشه.

    برای پدراتون یک صلوات میفرستم.

  • ۷
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • دوشنبه ۱۰ مرداد ۰۱

    نامه به صبا

    بیشتر مراقب خودت باش. سعی نکن خودتو بچه نشون بدی. عاقلی، خانمی، بزرگی. بذار احمد روت حساب کنه. میدونم سخته. میدونم همه اتفاقاتی که افتاده، به روانت اسیب زده. همه چیو با هم تجربه کردیم. تو زیبایی، مهربونی، مودبی، باهوشی، جالبی، حق طلبی و هزارتا خاصیت خوب دیگه داری که اول از همه خودت باید اونا رو ببینی. مشاور و خانواده و دوست و همسر اون تاثیری که میخوای رو تو عزت نفست ندارن. خودتی و خودتی. بیا بغلم. خیلی وقته با هم قهریم. وقتشه بهتر شیم.

  • ۵
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • يكشنبه ۹ مرداد ۰۱

    2107

    میشه به جای ادامه تحصیل و ازدواج و زندگی، بمیرم؟

  • ۳
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • پنجشنبه ۲۳ تیر ۰۱

    2104

    دم صبح خواب دیدم دوباره برگشتم کربلا. رفته بودم زیارت آقا امام حسین. چقدر دلم تنگ شده :(

  • ۵
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • يكشنبه ۱۲ تیر ۰۱

    2103

    دیروز میخواستم بنویسم با احتمال 98 درصد مطمئنم همسر آینده‌ام آقای فلانیه. دلیل خاصی هم نداشتم. کاملا بر مبنای حس ششم. دیروز عصر واسطه‌ای که فرستاده بود باهام حرف زد :)

    دل به دل راه داره واقعا ^_^

  • ۳
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • يكشنبه ۱۲ تیر ۰۱

    2102

    نه به چالش‌های محیط کار نگار که رسما بهش گفتن برو موشک بساز تنهایی، نه به محیط کار من که همگی دور هم میشینیم فکر میکنیم حالا بعد از پمپ به جز شیر پروانه‌ای عادی، یه شیر موتوری هم بذاریم یا نه :)))

    رضایت شغلی وقتی رخ میده که چالش‌ها در حد و اندازه ما باشه. یه نمودار نرمال رو در نظر بگیرید. اگر خیلی سخت یا خیلی اسون باشه آدم فرسوده میشه. یه جایی اون وسطا باشه.

  • ۵
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • چهارشنبه ۱ تیر ۰۱

    2101

    بسم الله الرحمن الرحیم

    یه مدته که بین رضایت و نارضایتی موندم. از شغلم راضی‌ام تا وقتی که دیگه نیستم. از تفریحم راضی‌ام تا وقتی که دیگه نیستم. و از رفتار و ویژگی‌هایم هم همیشه ناراضی‌ام :)) میخوام همه چی رو تغییر بدم. مثل این دو سال که کوبیدم و از نو ساختم، دوباره بکوبم و بسازم. شایدم باید به بازسازی بسنده کنم :)) نمیدونم هنوز.

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • شنبه ۲۸ خرداد ۰۱

    2098

    دلم گرفته دارم دق میکنم. همینجوری بی دلیل.

  • ۳
  • نظرات [ ۲ ]
    • صبا
    • پنجشنبه ۵ خرداد ۰۱

    2097

    خیلی خیلی از عاقبتمون میترسم. یعنی آخرش چی میشه؟

  • ۳
  • نظرات [ ۱ ]
    • صبا
    • جمعه ۲۳ ارديبهشت ۰۱

    بدها، خوب‌ها

    خصوصیات بدم دارن یکی یکی خودشونو نشون میدن. نمی‌دونم این نشونه موفق بودن تو تغییره یا شکست خوردن. شاید اگر سعی نمی‌کردم آدم بهتری بشم هیچوقت نمی‌فهمیدم همچین اخلاقایی دارم.
    در هر صورت خدا رو شکر
  • ۳
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • چهارشنبه ۲۱ ارديبهشت ۰۱

    2095

    - از چی میترسی؟

    - تو

    صبح خوابشو دیدم. 

  • ۳
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • جمعه ۱۶ ارديبهشت ۰۱

    right آیه at the right time

    سوره مبارکه آل عمران آیه ۱۳۹


    وَلا تَهِنوا وَلا تَحزَنوا وَأَنتُمُ الأَعلَونَ إِن کُنتُم مُؤمِنینَ ﴿۱۳۹﴾


    و سست نشوید! و غمگین نگردید! و شما برترید اگر ایمان داشته باشید!

  • ۴
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • چهارشنبه ۱۴ ارديبهشت ۰۱

    یادآوری مهم به صبا

    زندگی مسابقه نیست. یه وقت یادت نره ها. مهم نیست کِی کنکور ارشد بدی، مهم نیست کی ازدواج کنی، مهم نیست کی بچه دار بشی و مهم نیست کی وارد بازار کار بشی. تنها چیزی که اهمیت داره آرامشته. واقعا مهم نیست اگر یه سال یا دو سال دیرتر از دوستات ارشد نامرتبطت رو شروع کنی. بوس به قلب پر از آشوبت.

  • ۶
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • جمعه ۹ ارديبهشت ۰۱

    التماس دعا

    شهادت مهربان‌ترین پدر رو بهتون تسلیت میگم. تو این شب‌های عزیز لطفا من رو هم به یاد داشته باشید. محتاج دعاتونم.

  • ۶
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • جمعه ۲ ارديبهشت ۰۱

    2090

    چطور میشه سندرم ایمپاستر رو درمان کرد؟ فکر میکنم مشکلم همینه. یه نیروی خیلی بزرگ درونم همیشه میگه چی؟! کدوم موفقیت؟
  • ۳
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • سه شنبه ۳۰ فروردين ۰۱

    شرکت

    ۱- این همکارم داره میگه نمیتونه روزه بگیره و توجیهش اینه که روزه برای عربای بیکاره که صبح تا شب میخوابن وگرنه ما که کار میکنیم نمی‌تونیم روزه بگیریم.

    Meanwhile,

    امامان ما با دهن روزه کشاورزی میکردن :)

    * نکته: من هیچوقت از هیچکس نمی‌پرسم که روزه میگیره و نماز میخونه یا نه.

    ۲- به مناسبت برگشتن از سفر عتبات برای بچه‌ها شکلات بردم. یکی از همکارا پرسید به‌به سال نو مبارک مناسبتش چیه؟ گفتم فلان. گفت آهان عتبات همون امام رضاست؟ :)

     ۳- امروز به همکارم گفتم فلان پروژه رو بذاره بعد از عید انجام بدیم آخه قبل از عید نیستم می‌خوام برم سفر. گفت به‌به سوغاتی یادت نره. گفتم والا فک نکنم شما دوست داشته باشین سوغاتشو. کربلا میرم.

    یکم فکر کرد، گفت اعتقاد داری؟ یه اشاره به مقنعم کردم خندیدم :)))

    برادر من چرا پس حجابم اینجوریه :)

    ۴- دیروز اسباب کشی کردیم و جامون یکم عوض شد. الان رسماً وسط سالن نشستم و از همه طرف تحت نظرم اما خوبیش اینه که کسی پیشم نمیشینه و با خیال راحت میتونم کار کنم.

    ۵- یکی از خانمای گروه هر چی رد میشه یه دست به من می‌زنه و می‌ره. و من واااااقعا بدم میاد از تماس فیزیکی بدون اجازه. چند بار حرفمو پایین بالا کردم که بگم یا نگم. دیگه امروز بعد از کلی تردید، گفتم. الان باهام قهر کرده -_- کودکستانه

  • ۴
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • سه شنبه ۱۶ فروردين ۰۱

    2088

    برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
    • صبا
    • چهارشنبه ۳ فروردين ۰۱

    قرن نو

    پارسال این موقع چجور آدمی بودم؟ بدیِ وبلاگ و کانال و دفتر خاطرات اینه که نمیشه همه چیز رو توش نوشت. ترس از خونده شدنه یا ترس از انزجاری که ممکنه سال‌ها بعد با دیدن دغدغه‌هام سراغم بیاد؟ نمیدونم.

    این چند وقت تو اینستا و تلگرام و وب پستای بچه‌ها در مورد برنامه ریزی رو میدیدم و کیف میکردم ولی خودم چیزی ننوشتم. در واقع برای امسال هدفِ نوشتنی ندارم. بله می‌خوام کنکور بدم و بله می‌خوام تا سال دیگه این موقع یه پس انداز قابل توجه داشته باشم اما... نمیدونم. نوشتنم نمیاد.

  • ۱
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • چهارشنبه ۳ فروردين ۰۱

    پس از سفر

    در جوار امام بودن هم مزایای خودشو داره. یکیش که من با تمام وجود درک کردم این بود که شیطان نمیتونه هر وسوسه‌ای رو علم کنه :) الان که برگشتم خونه میفهمم چه نعمتی رو از دست دادم

  • ۶
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • دوشنبه ۲۳ اسفند ۰۰

    ۲۰۸۵

    بازگشتم به مام میهن رو به همه تبریک میگم.

  • ۴
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • يكشنبه ۲۲ اسفند ۰۰

    طلب حلالیت

    دوستان عزیزم،

    با عتبات دانشگاهیان داریم میریم زیارت. انشاالله اگر قابل باشم نائب الزیاره همه هستم. حلال کنید.

  • ۹
  • نظرات [ ۱ ]
    • صبا
    • چهارشنبه ۴ اسفند ۰۰

    ۲۰۸۳

    «... خدایا، اشتباه کردم. دلمو به غیر تو باختم. نمی‌خوام تو قلبم جز تو و امام زمانت کسی باشه... »

  • ۴
  • نظرات [ ۱ ]
    • صبا
    • يكشنبه ۱ اسفند ۰۰

    2082

    دلم میخواد از اوضاع و احوال این روزها بنویسم ولی دست و دلم به نوشتن نمیره. وبلاگم رو باز میکنم و فقط به عدد ستاره‌ی اون بالا خیره میشم. چندین بار تا پای نوشتن رفتم و ارسال مطلب جدید رو هم زدم اما بعد از یه مدت خیره موندن به صفحه سفید بیخیال شدم و کلا مرورگر رو از بیخ بستم.

    ذهنم نظم گرفته.

  • ۳
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • پنجشنبه ۲۸ بهمن ۰۰

    2081

    آقای «ح جیمی» که عینکیه و داره کچل میشه و متولد ۶۹عه و کیبورد میزنه، امروز به خانم «دال کشاورز» گفت این دوستتون که الان رفت کجاییه؟
    خانم «دال کشاورز» گفت اصفهانی نیست. ترک تبریزه.
    آقای «ح جیمی» گفت پس چرا خوشگل نیست؟
  • ۴
  • نظرات [ ۱ ]
    • صبا
    • سه شنبه ۱۹ بهمن ۰۰

    2080

    دلم یه سفر تنهایی به جنوب میخواد.

    (وی همین پریروز از سفر خانوادگی به بوشهر برگشت خانه)

  • ۳
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • جمعه ۸ بهمن ۰۰

    2079

    اجازه بدید اب دهان بیندازم روی دانشکده مکانیک و اساتید بیمغزش که نمره‌ی بقیه درسا اومده و همه 20 به جز اونایی که از خراب شده خودمون برداشتم :)

  • ۳
  • نظرات [ ۰ ]
    • صبا
    • دوشنبه ۴ بهمن ۰۰

    دست بزنین و شادی کنین

    توربو پاس شدم :)))) با نمره درخشان 10.3

    دوستان با رعایت محرم نامحرم و حلال و حرام بیاید وسط (ایموجی حرکات موزون و عروسی)


    پ.ن بچه‌ها، اشتباه دیده بودم. هنوز نمره نزده -_- لطفا بشینید سر جاهاتون تا اطلاع ثانوی

    آپدیت به تاریخ 26/بهمن/1400: با نمره درخشان‌تر 13 پاس شدم. خدایی دست داره.

  • ۵
  • نظرات [ ۱ ]
    • صبا
    • چهارشنبه ۲۹ دی ۰۰
    مدام. [م ُ ] (ع اِ) باران پیوسته
    آرشیو مطالب