من
انتظار نا به جا
تو
ندونستن
درسته که میگن اعتماد به نفس و این صحبتا رو از دست ندید و اینا
ولی خب
من خیلی خونده بودم
امیدوارم مصححم یه پیرمرد کور مهربون باشه
خدایا
دارم از شدت درس خوندن هلاک میشم :))
کاش همیشه همینجوری درس میخوندم
میخوام به محمد اس ام اس بدم بگم که جان زندس ولی خوب
کلا هر وقت زمان امتحانا میشه من یاد استعداد نویسندگیم میفتم :))
میخوام یه چیز جدید بنویسم
چی میشد صدای لانا رو به جای اخبار پخش کنن؟
صلح جهانی برقرار میشد
امروز رفتیم پیش شاه آقا :))
فک نمیکردم انقد جوون باشه و به این شدت منو یاد دایی رضای قدیمیم بندازه
خانم هدایتیم دیدم:))
چقد گوگولی و دور از تصورات منه:))