با ز قرار گذاشتم که 10تا یادداشت 1000 کلمهای بنویسم براش. اینجا هم میگم که مقید بشم.
با ز قرار گذاشتم که 10تا یادداشت 1000 کلمهای بنویسم براش. اینجا هم میگم که مقید بشم.
یه یادداشت 500 کلمهای - که قرار بود 1000تا باشه البته - نوشتم و برای ز.ر فرستادم. امروز صبح با این پیامش بیدار شدم: «صبا چه قلم روون خوبی داری. بازم بنویس»
خوشحال شدم :)
واقعا دوست دارم بدونم این ارایشگر و مزون لباس عروس و تالار که بیعانه گرفتن و هیچ کاری نکردن و الان که مراسم ما کنسل شده پول رو پس نمیدن چجوری میخوابن شبا. حرام اندر حرامه این پولا خب -_-
بعد تازه یکیشونم که میخواست پس بده گفت تو این سه روز اعتصاب پس نمیدم. :/ عزیزم اعتصاب بخوره تو فرق سرت خب
حالم خوبه. امروز 15 آذره. 5 ماه بعد از 15 تیر. درس میخونم. دوره میبینم. آرومم. حالم خوبه
همیشه اشکامو پاک میکرد برام میخوند «غمت مباد که دنیا ز هم جدا نکند/ رفیقهای در آغوش هم گریسته را»
جدا شدیم ولی.
باید به خاطر خانوادهام هم که شده قوی باشم.