وقتشه
وقتشه رفتن
وقتشه
وقتشه رو سر اساتید دستشویی کردن
وقتشه
ترکیب آبلیمو عسل و صدای همایون برای من یادآور روزهای بیماری و گلودرد است. روزهایی که از قاب پنجره به بالکن همسایه روبهرویی خیره میشدم و پتو رو محکمتر دورم میپیچیدم و آبجوش مزهدار شده را سر میکشیدم. همسایه روبهرویی زوج میان سالی هستند که در طبقه پنجم یک ساختمان، همتراز با ما، ساکناند. بالکنشان پر از گل و گیاه و رنگ و شادیست. دری که به تراس باز میشود، درِ اتاق خوابشان است. یک اتاق خواب معمولی با تخت و کمد و همهی اینها. هر از گاهی که چراغها را روشن میکنند و جشن میگیرند و تمام خانه را چراغانی میکنند، از پشت پردهها سایهی یک زن و مرد پیداست که میرقصند و دست و پاهایشان را تکان میدهند.
از وقتی قرنطینه شروع شد فاصلهی این چراغانیها بیشتر و بیشتر شد.
امروز از صبح که برای نماز بیدار شدم به سختی آب دهانم را قورت میدادم و درد میکشیدم. سر ظهر که درد امانم را برید ترکیب همیشگی را درست کردم و روبه پنجره نشستم. بالکن همسایه خالی بود. پردهها جمع شده بودند و خانه خلوت بود.
آبجوش بیمزه را بدون شجریان با نگاه کردن به سکوت خانه سرکشیدم.
اگر خطوط تلفن دانشگاه پوسید بدونید کار من بوده. دارم از صبح همه جا رو زنگکِش میکنم که نمرههامو بدن. اخه پایان ارتعاشات و محاسبات تستــــــــی؟ مرد مومن رو چه عقلی اینجور کردی.
جوجو ربیت رو دیدم که بخندم. بگم از پهنا دو نیم شده و تو اشک غرق شدم یا میدونین؟
واقعا محبتهای کوچیک هیچ هزینهای نداره. انشاالله از امروز رویهی کار اینجوریه که به انسانها محبت کنیم.
نیست به جز تو رغبتی
تمام آرزوی من در تو خلاصه میشود.
لا ارغب غیرک
فکل امنیاتی تختصر بک!
آیا پایان ترم دانشجوی مفلوک محل عقده گشایی استاد است؟
4 نفر با هم نتونستیم سوالا رو به موقع حل کنیم. من و نس و نگار و گندم. با وجود استرس بسیار زیاد خیلی خوش گذشت دور هم امتحان دادن.
امروز یک کرگدن پوست کلفت بودم. با تشکر از شمسی بابت اشنا کردن ما با کرگدنیسم.
حالا اگه موفق بودم بعدا بیشتر درموردش براتون توضیح میدم.
سلام بر امتحانهای پشت سر هم
سلام بر استرس
سلام بر معده درد
سلام بر افسردگی به مدت یک ماه
سلام بر قعر چاه
آهای روزای روشن، خداحافظ...