- صبا
- دوشنبه ۴ دی ۰۲
تب مهاجرت حتی دوستای مامانم رو هم درگیر خودش کرده.
واقعا کسی که اینجا تو خونه ۴۵۰ متری زندگی میکنه، مادر پدر خودش و همسرش اینجان (از نظر کمک داشتن در بزرگ کردن بچهها)، درآمد چند صد میلیونی ماهانه داره، دوتا باغ درندشت داره و پرستار و خدمتکار خونهاش تمام وقت کمکش میکنن، میتونه بره کانادا از صفر شروع کنه و ده سال اول رو با بقیه اعضای خانوادهی چهار نفریشون توی یه سوییت نهایتا ۶۰ متری زندگی کنه؟
بعید میدونم
ده سال دیگه میشه ۵۵ سالت زن!
(جا داره بگم اصفانی جماعت ندار ندارش خونهش ۳۰۰ متر زیربنا داره 😂)
پ.ن شماره پست چقدر زیباست :)
آقای بوتیکدار خطاب به من که دارم از مغازه خارج میشم میگه: «خانم از فکر مانتوی بلند باید بیای بیرون. زن، زندگی، آزادی!»
برمیگردم نگاهش میکنم و میگم: «اون وقت منی که حجاب دارم باید چیکار کنم؟»
میگه: «شما دیگه باید... -چند ثانیه مکث- حالا هفته دیگه دوباره برامون جنس میاد شاید بلندم بیاریم.»
سر تکون میدم و این مغازه رو هم به خاطر رفتار زیبای فروشندهاش به لیست سیاهم اضافه میکنم.