دوستام خیلی اعصابمو به هم میریزن . نمیدونم بهشون بگم یا نه . از یه طرف اگه نگم باید تا ابد باهاشون همینجوری رفتار کنم و از طرف دیگه اگه بگم نمیدونم فرزانه چه عکس العملی نشون میده :|
و از اون جایی که خودم یکی از خدایان به سخره گیران در این زمینه بوده ام الان خیلی ضایس بگم واسه همین دلایل لوس و دخترونه ناراحتم :|
خلاصه که جوری وایسادم رو یه شکاف که هر  لحظه داره بازتر میشه که هر لحظه امکان داره از وسط جر بخورم و نصفه هام بیفته تو شکاف و توسط میمون های پرنده بلعیده بشه :|||
خسته شدم