حالت روحیم توی این سالها هیچ وقت به سیاهی نرسیده. شاید خیلی قابل بیان نباشه ولی همیشه یه ته رنگی مونده تهش. سورمهای و خاکستری خیلی تیره شده ولی هیچ وقت سیاه نشده. اینه که نمیتونم توی نوشتن از یه جایی بیشتر پیش برم. البته هنر الزاما نتیجهی درد نیست. میتونه نتیجهی کنجکاوی، حوصلهسررفتگی، استعداد، به دنبال پول بودن یا هر چیز دیگه باشه، ولی من در حال حاضر فقط سیاهی رو نقطه شروع نوشتن میدونم.