دیروز تو گلستان شهدا راه میرفتم و بارون ریز هوا رو خوب کرده بود.
نم نم داره بارون میاد
بازم داره مهمون میاد
به قلب خسته جون میاد
وای وای وای
داره از راه دور میاد
با تابوتی از نور میاد
برا روز ظهور میاد
وای وای وای
...
شهید گمنام سلام
خوش اومدی مسافر من
شهید گمنام سلام
پرستوی مهاجر من
صفا دادی به شهرمون

پ.ن این هفته نتونستیم رشد کنیم. چرت و پرت گفتیم بیشتر. فاطمه برامون پاستا درست کرده بود اورده بود. با یه یادداشت کوچولو. دلمو برد واقعا. تا حالا کسی اینجوری بهم محبت نکرده بود. خیلی جالب بود.