حالم خوب نیست.
دیروز به مهندس هـ. پیام دادم که تو شرکتشون برای من موقعیت کاراموزی ایجاد کنه. البته هدفم صرفا این بود که یه کلیتی از شرکتشون دستم بیاد نه اینکه قطعا اونجا برم ولی رفته بود بنده خدا رو زده به مدیر اون بخش و الان باید اونجا برم مثل اینکه :))
نفس تنگی دارم و دلیلش رو نمیدونم.
دیشب از سردرد وسط کلاس تحلیل نمایشنامه بیهوش شدم.
ارزوی مرگ میکنم به طور کلی و چند روزه نمازامو نخوندم.
با خودم قهرم.
چهارشنبه میرم پیش خانم ط. ببینم چی میشه.
امروز دوتا امتحان دارم. طراحی قالب و کنترل.
امتحان ترمو 2ی دیروز رو هم خوب دادم راضیم.
دیگه جونم براتون بگه... هیچی. همینا.