هنوز نمیدونم صبحا که از خواب بیدار میشم به جز گوشی دست گرفتن چه کار دیگه‌ای میتونم بکنم. یکم تو اینستا میچرخم. یکم پیامای تلگرامو جواب میدم (معمولا چون زود میخوابم تعدادشون زیاده :)) ایح) بعد صبحانه و درس. ولی اون لحظه‌ی بیدار شدن نمیدونم چیکار کنم.

عموی ماج فوت کرد و همه‌ی برنامه‌هامون برای تولدش بهم ریخت. یکم بگذره البته تولد میگیرم براش. هم روحیه‌ش باز میشه هم با پول کادو که بچه‌ها ریختن به کارتم چیکار کنم -_-

راستش واسه امتحان فردا خیلی استرس دارم. کاش وقت داشتم خودم میخوندم و مجبور نبودم بدم به یکی دیگه :/ ترم که تموم شد میشینم ویدیوهاشو میبینم قشنگ.

مقاله‌ی درس روش‌های تحقیق هم مونده. چجوری 6 صفحه چرت و پرت بنویسم براش؟ خدا میدونه فقط. تا جمعه شب وقت داره. یه کاریش میکنم.

زندگی به کامم تلخ شده.