از دیروز دارم پستامو مرور میکنم. از اولِ اول. چقدر تغییر کردم و همزمان چقدر مثل قبلم. خوندن این داستان ناتمام خیلی دلمو گرم میکنه. دلگرمم به دستی که چنگ زده به کشتی نجات، حسین (ع).
از دیروز دارم پستامو مرور میکنم. از اولِ اول. چقدر تغییر کردم و همزمان چقدر مثل قبلم. خوندن این داستان ناتمام خیلی دلمو گرم میکنه. دلگرمم به دستی که چنگ زده به کشتی نجات، حسین (ع).
سلام
منْ برعکس شما، اما خب نه دقیقاً برعکس. ولی احساس میکنم در دَوَرانم بین آدمی که قبلاً بودهم و آدمی که الان هستم.
مهم همون دلگرمیه که الان دارید.
پ.ن: خوشحالم که هنوز مینویسید.