جانان من !

دیری است یاد تو از خاطرم رفته است . اینجا هوای بهار هم بی تو سرد است . اما تو میدانی که من از هوای گرم متنفرم نه؟ همه ی آهنگ های مستر آدره رو پاک کردم . فقط چیزی که به مذاقم خوش نمی آمد نه به دلیل دیگر .

ای جوراب خاکستری !

در نبود تو چیز های زیادی فهمیدم . مثل اینکه نباید خیلی هم منتظر تو ماند . نه که ارزش نداشته باشی . نه . فقط خیلی خیلی ... نمیگم خسته ... بی حوصله ام . اگر من هم مثل بقیه ی 18 ساله ها ناله کنم ، چه کسی دنیا را نجات دهد ؟

ای ارزش گذار بر عقاید متغیر من !

هنوز که همانجا مانده ای ؛ ولی وقتی آمدی نبینم آریانا ها و جنیفر ها را دوست داری . کمی عقلت را از چشمانت بیرون بکش . ولی حق داری بریتنی رو دوس داشته باشیا منم دوسش دارم :) . عرض می کردم . اگر از حال من می پرسی که عجیبم . لحظه ای شاد و آرام و لحظه ای بعد از درون خودم را سرزنش میکنم ولی هم چنان در ظاهر شادم . کم کم حس های بد از درونم به بیرون تراوش میکنند . خب غمگین می شوم . فکر های احمقانه ای به سرم می زند که حتی به خودم هم نمی توانم بگویم چه برسد به تو و بقیه . نه آنگونه افکاری که تو فکر می کنی . درباره ی مرگ و دیگر چیز ها .

ای معمولی تر آرزوی من !

بیا معقول باشیم . هیچ کدام پرفکت نیستیم . کاش اونجوری که فکر می کردم بودی . از دردودلا سو استفاده نمی کردی . رازدار بودی . فقط برای من حرف می زدی . اپن بوک من و میستری بقیه . کاش کسی بودی که میشد با تو فیلم دید . کاش همان طور که جلوی بقیه آنکامفتبل وقت فیلم دیدن هستم پیش تو نباشم . کاش مثل فریناز و همسرش از 18 سالگی با هم بزرگ شیم و بعد باهم ازدواج کنیم . که مثل همه ی زوج هایی که می شناسم معمولی و حوصله سربر نباشیم .

راستی از کالوین هریس بدت بیاد لطفا

مرا میشناسی خداحافظی نمیکنم

پ.ن یه روز میگم بیا اینارو بخون

تو با یه علامت تعجب می پرسی مطمئنی

و من با لبخند میگم میخوام منو بهتر بشناسی

و بعد تو توی یه دفترچه یادداشت هرچی از اینجا یاد گرفتی رو می نویسی که یادت بمونه