دارم بــه گریــه مـی کنم و گریه می کنم

از تو ، به تو ، بدون تو ، تو! گریه می کنم...

تو نیستـی! شبیه کلیدی بدون قصر

پرسه زدن به تنهایی در «ولیّ عصر»

من ، سردی نبـــودن دستـــی کــــه هیـــــچ وقت...

شب ، تاکسی ، صدای «مهستی» که هیچ وقت...

«به من نگا کن واسه‌ی یه لحظه / نگات به صد تا آسمون می ارزه»

باران به شیشه می زند از چشم های من

حتی نمی رسد بـــه خودم هـم صدای من

باران ، صدای هق هق مردی که داشتی

کـه جا گذاشتیش ، «مرا» جا گذاشتی!

از پشت شیشه رد شدن چند خط ّ کج

باران ، صدای گریــه ی یک خانـه در کرج

«تو خاموشی ، خونه خاموشه / شب آشفته ، گل فراموشه»

در خواب های کوچک تو دیر کرده ام

از تارهای حنــجره ات گیــر کرده ام

دارم شبیه یک حشره گریه می کند

بر روی تخت یک نفره گریـه می کند

یک عنکبــــوت سیر ته خواب های زن

که زل زده به مردمک چشم های من

«اون نگاه گرم تو یادم نمی ره / بوسه‌ی بی شرم تو یادم نمی ره»

از روزهـــای مَردُم و مـــردم شبت شدن

در کوچه های خلوت ، لب بر لبت شدن

از یک مسیــــح گمشده روی صلیب من

از دست های کوچک تو ، توی جیب من

از من که بی تو هیچ زمانی و هیچ جا...

از یک قطار پُست شده سمت ناکجــــا!

«هر چی آرزوی خوبه مال تو / هرچی که خاطره داریم مال من»

یک کیسه ی زباله به من قرص خورده است

یک تیـــغ نصفه داخـــل حمّــــام مرده است!

بوی جنـازه در تن من می دهد کسی

دارم به مرگ می روی امّا نمی رسی

زل مــی زنم بــــه آینه ی بد قیافـــه ام

خون می جهد به خاطره ها و ملافه ام

«اگه حتی بین ما / فاصله یک نفسه / نفس منو بگیر

نفس منو بگیر...»