من خیلی حس تنهایی میکنم. هشت نظر منتظر تاییدن که تایید نمیکنم. مسائل شخصی بلوطه. در نتیجه قابل تایید نیست. حس میکنم تو یه اقیانوس بزرگ دارم غرق میشم. تو زمینی که خالی از سکنه است هیچ کس توش نیست. تو کهکشانی که خالی خالیه. یه جهانه و یه زمین و یه اقیانوس سرتاسری و من. منی که دارم غرق میشم. خشکیای نیست. ماهیای نیست. یه سیاره آبه.میگم شاید انقدر گریه کنم کل زمینو آب گرفته. شاید کف اقیانوس یه چیزایی باشه. نمیدونم تا کی میتونم جلوی این ایده که ممکنه یه چیزی اون ته منتظرم باشه رو بگیرم. اگه ذهنم اینو درک کنه دیگه تلاش نمیکنه. تو آب پایین میرم. گلوم از قورت دادن آب شور درد گرفته نمیتونم داد بزنم. میتونستمم چه فایده. تفاوتی ایجاد میکرد؟