خدایا خودت بهم رحم کن
نبردی خونین در پیش است
یه سکوت محضی تو سرمه که داره صداهای بیرونم کم کم خاموش میکنه . بعد یواش یواش چشمام بسته میشه و .
lets all take a moment here and appriciate ته دیگ هارو
مثلا ته دیگ ماکارونی
یا ته دیگ کیک مامان پز
بازم بگم؟
چرا باید مردی که آیم اینترستد این شبیه دوست بابام باشه ؟ :|
وُرست ثینگ اِوِر
ببین چقد ساده میتونی منو شاد کنی .
یه نوشیدنی دنت شکلاتی بزرگ میگیری با دوتا کلوچه و دوتا بیوگلز . اون وقت میشینیم با هم بیگ بنگ تئوری و فرندز نگاه میکنیم .
heres to you my bestie
کاش زودتر گواهینامه بگیری و منو ببری بیرون😂
من گاهی دلم میخواد اون زن سی و چند ساله ای باشم که لباس های مشکی با گردنبند مروارید درشت میپوشد . ارام و غمگین است . مثل نسیم از زندگی اطرافیان میگذرد و اثری طوفانی از خود به جا میگذارد . کتاب های جلد کرده میخواند . در کافه ی همیشگی اش تنها مینشیند و سیگار میکشد . اسپرسو میخورد . با ادب و کمالات است .
گاهی دوست دارم دختر بیست و سه ساله ای باشم که به تازگی به کشفی مهم دست یافته . با موهای کوتاه به دنبال حقوق زنان است . دست بند های خودساخته اش را به کسانی که دوستشان دارد هدیه می دهد . مغرور است . شق و رق راه میرود . عینک های افتابی بزرگ میزند . سخره نوردی بلد است . موقع نقاشی کشیدن قوز میکند و همراه اهنگ هام هام میکند . ریتم های خودش را می سازد و منتظر دیگران نیست
گاهی میخواهم عینکم را بردارم و همه را جوری که میخواهم ببینم . روی صورت تو خال بگذارم . برای خودم خیال پردازی کنم . از جاهایی که باهم سفر کرده ایم برای رقیه و مامان بابا سوغاتی بیاورم .
من گستاخ ...
چطور جرئت کردم هرگز در برابر فرمان افریدگار جهان بایستم؟
یکی کمکم کنه😢
صنما !
ما به جهازو ولنتاین و تولد و سالگرد اعتقادی نداریم انتظار کادو نداشته باش
فقط فوش میده!
خوب همین میشه که من اینجوری میشم دیگه
+ نه محض چس ناله بلکه به صورت واقعی دچار مرحله ی جدیدی از افسردگی شدم . مرحله ی دردناکیه
ساچ ا لاولی دی
اند ایتز ماین😆
اهنگ lonley day رو تحریف کردم
دیروز ناصر نیومد . شادی وصف ناپذیر . بچه ها گفتن بریم یه چیزی بخوریم ولی من میخواستم انرژیمو تخلیه کنم . پیاده رفتیم تا سر شیخ صدوق بعد بی ار تی سوار شدیم سر چهارراه حکیم نظامی پیاده شدیم . واسه پینت بال نه پول داشتیم نه بدن اضافه _که رنگ ها لهش کنن _ پس بیخیال شدیم گفتیم بریم لیزر تگ. اونم سانس زنونش از ساعت 3 شروع میشد . رفتیم بولینگ . سانس مدرسه ها بود . صاحب اونجا پرسید شما با این بچه هایین . ما همه یکصدا گفتیم بله بله :)) . خلاصه رفتیم 2 تا لاین گرفتیم به جای لاینی 4 نفر 5 نفر وایسادیم . به جای نفری 6 تومن نفری 5 تومن دادیم:)) خیلی جالب بود واسه من که تاحالا بولینگ نرفته بودم . من اخر شدم البته:)) انوشه اول شد ولی چون اشتباهی به جای زهرا رفته بود ما اذیتش میکردیم که زهرا اول شده . بعد از تموم شدن نیم ساعت از اون بالا تا چهارنظرو پیاده اومدیم:| من هنوز پاهام درد میکنه . اخه چکمه پام بود :| اون حیوانات همه با کفش ورزشی بودن . خلاصه وایسادیم اتوبوس سوارشیم که نیومد . دربست گرفتیم سر میر پیاده شدیم . در تمام زمانی که تعریف کردم یکی گوشی به دست داشت عکس میگرفت . خیلی خوش گذشت . توی میرم رفتیم اسنک خوردیم .
اتفاق زیاد افتاد ولی چون من الان باید برم درس بخونم نمیگم:))
خدایا کمکم کن دستور تورو زیر ذره بین علم نبرم
...
یه کانالی تو تلگرام داشت راجع به فواید یه چیزی صحبت میکرد😐وقتی دین گفته حرامه حرامه دیگه چتونه
به جای توجیه کردن توی مدارس فرهنگ سازی کنین😐
یاد اون وقتا که الکی خوش میگذشت ...
فرست او ال این اخرین نقل قول من از البوم بزرگ بود .
سکند او ال
یه زمانایی توی زندگیم بود که الکی خوش میگذشت . مثل اون تابستونی که تو گروه تی وی دی با سریرا و نجمه و اسما و بهار بودیم . و کول ( که اسمش هیچ وقت یادم نموند ) داداشای واقعیم بودن . منم ربکا😁
یا سال دوم با فرزانه و مهشاد و نیکتا .
چقدر بی ادب و شر و بی تفاوت بودیم . به همه چی .
دلم تنگ شده . ولی دیگه نمیشه برگشت به اون دوران . به امید دانشگاه باحال😑
مائده دوست من انقدر خوش رفتار و مهربونه که اصلا ... رو متوجه نمیشی
از خودم شرمنده ام
پ.ن دیشب از خدا خواستم که رفتارم کمی شبیه به منصور حلاج باشه
با اینکه از دستت عصبانیم جواب تلفنت رو بدم چون میدونم اگه جواب ندم حالت چی میشه
پ.ن کنارت سکوت کنیم
جانا
زین پس کلماتم را محکم ادا میکنم . با ثلابت راه میروم . نمیگذارم هیچکس جای خالی تورا در کنار من حس کند . تنها بار تمام دنیا رو به دوش میکشم .
جان دلم
تو معمولی بودی . نیازی به خاص بودن نداشتی . عقده ای نبود که بخواهی با بازی کردن بگشایی . حتی نیازی به سعی برای شیفته کردن من نداشتی .
چرا تکه های گمشده ی روحم را در تو دیدم ؟
کتاب ناخوانده
تو در تمام فمتو ثانیه های زندگیم میدرخشی
+ هنوز تویی تو همراه توست
چرا از حرف زدن باهات خسته نمیشم دختر؟
بعد از عمری کسی رو پیدا کردم که مثل منه
نوع شوخیشم مثل منه این از همه مهم تره
از دست دادمش
ولی دوباره باهات ارتباط برقرار میکنم
بشینم یه گوشه به حال همه ی دنیا گریه کنم
با همه ی روزهای بارانی
اهنگ های غمگین
دختران عشق زده ی فکر خودکشی
خون
کلیه های فروخته شده
عزیزم علم ثابت کرده شما هوشت 180 هم باشه با درگیری در مساءل عاشقانه (واقعا؟اسمشو میذاری عشق؟)میشه 60 . یک سوم . سی و سه درصد
خنگ میشی
نکن جانا
صرفا چون دوست دارم بت میگم
نه به خاطر اینکه به اون غازقولنگ گردن دراز حسودی میکنم😑
گاد ی والا کیل هیم لاک ا داگ این د استریتس
کنج عزلت بگزینیم؟
نه مرد اونه که بمونه و حقیقتو پیدا کنه
من کلا از حرفای خودم خوشم میاد . چی کار کنم خوب خودشیفتم
ثمین
شناخت اسلام از دیدگاه دکتر بهشتی
کتاب های مطهری
کتاب های شریعتی
چرا بعضی وقتا تو زندگیامون دخالت های کوچیک نمیکنی که خوشحال تر باشیم؟
بعضی وقتا فکر میکنم ما به دنیا اومدیم که زجر بکشیم . دنیا پر از لذت های کوچک و رنج های بزرگه .
تصمیم هارو ببینید . حالا فکر کنید با هر کدوم از تصمیم هامون یه تغییر عظیم توی ایندمون به وجود میاد . چطور میتونم به خودم اعتماد کنم که تصمیم درستو میگیرم؟
من ادمی ام که بدی هایی که کردین یادم میمونه ولی بازم میام پیشتون و تحویلتون میگیرم
تو کلاس اقای عطار من بهشون سلام میکردم و باهاشون گرم میگرفتم . اونا نه
این دوتا منگل که اسمشونو نمیارمو هر دفعه دیدم خواستم بهشون دست بدم و بهشون سلام کردم . بعد میگه حال تدارم دستمو از تو جیبم بیارم بیرون
چرا من یاد نمیگیرم که باهاشون همون طور که باهام رفتار میکنن رفتار کنم؟
اون لحظه که مرگ رو به خودت نزدیک تر میبینی
میفهمی که کلی کار خوب نکرده داری
اون منی که دو پست پیش دیدین یه بخشی ازم بود
بخش غالبم میخواد روزها پرده های خونه و تلفنو از برق بکشه و هرچی دم دستش میاد ببینه و بخونه
از نیچه گرفته تا مولانا
از سریال کره ای گرفته تا گیم او ترونز
+ هرچند من درمورد محبوبیت گیم او ترونز شک دارم . عقلم میگه از هرچی که مردم میرن دنبالش باید دوری کرد . نمیدونم ماجرای پشتش چیه
من کنکور بدم کلاس آشپزی حرفه ای شرکت میکنم
اواز
اگه بشه گیتار ولی فک نکنم بشه
یه روز درمیونم میرم شنا
با دوستام میرم بیرون
کلاس نویسندگی
کلاس زبانمو تموم میکنم
کلاس نقاشی : طراحی - سیاه قلم - ابرنگ - مدادرنگی - پاستل گچی - رنگ و روغن فک نکنم خیلی علاقه داشته باشم حالا فکرشو میکنم
کلاس والیبالم دوست دارم برم
کلی کتاب هست که باید بخونم کلی فیلم و سریال که باید ببینم
کلی قصه که باید بشنوم
ژیمناستیک سن من میشه شروع کرد؟
اگه بشه به جای والیبال اونو میرم
بیشتر میرقصم
بیشتر میخندم
میخوام دور دنیا سفر کنم . ولی اونجوری نمیتونم کارکنم
میخوام قبل از سی سالگیم برم . باهم ساکمونو جمع میکنیم . یه دونه . یکم پول برمیداریم و از هند شروع میکنیم و میریم شرق اسیا . البته ممکنه تو چین و تایلند با دیدن دوتا مسافر تنها بکشنمون و اعضای بدنمونو بفروشن . پس میریم اروپا . اولم از ترکیه شروع میکنیم . میتونیم برای پول دراوردن ظرف بشوریم . میتونیم هتل های گرون نریم . ولی غذا باید خوب باشه . بعد تو راه من میخونم و تو اهنگشو با دهنت درمیاری .
میتونیمم سرکار انقدر ایده های جدید بدیم و پیشرفت کنیم تا حس روحی من برای بهترین بودن تموم بشه .
کار خیریه هم باید بکنم . میتونم برای شروع به بچه ها درس بدم . میخوان از نزدیک اثر کارمو ببینم . نمیخوام مثل این پولدارایی باشم که واسه ی تسکین بخشیدن وجدان خودشون ماهانه یا سالانه یه پولی به کمیته ها مختلف اهدا میکنن و خدارو شکر میکنن که وظیفه ی انسان دوستانه ی خودشونو انجام دادن . من باید از نزدیک اثر کار خودمو ببینم .
فرانسوی و ایتالیایی و عربی باید یاد بگیرم . از عربی جدیدا خوشم اومده .
باید قرآن و ترجمه و مفهومشو کامل بخونم . باید درباره ی اسلام و نماز کتاب بخونم . من از دینم چی میدونم؟میتونم ازش دفاع کنم؟
باید برم برکلی یا هاروارد درس بخونم . یه دانشگاه خوب منظورمه حالا !
باید یه زندگی خوب داشته باشم که یک ثانیه قبل از مرگ شرمنده ی خدا و آدم ها نشم که چرا فرصتمو حروم کردم .
ولی قبل از اون باید این فیزیک پایه القا رو تموم کنم
آی جاست سا د بیگست پلات تویست اور
ا گرل سینگین ا سد سانگ : یو کالد ای انسرد
اکسپکتین یو مایت وانت می بک
باتتتتت یووووو جااااااس واااااانتددددد تتتتوووو بنگگگگ مییییی