انقد بدم میاد از اینا که میگن وای انرژی داشته باش چیزی نمونده
کلا نسبت به این لغات الرژی پیدا کردم
انگیزه
انرژی
تلاش
کنکور
موفقیت
تست
کلاس نکته و تست
همایش
استاد (آخه مثلاً ناصر چی داری بش میگین استاد؟!)
کانون
رتبه
تراز
فاک :/
انقد بدم میاد از اینا که میگن وای انرژی داشته باش چیزی نمونده
کلا نسبت به این لغات الرژی پیدا کردم
انگیزه
انرژی
تلاش
کنکور
موفقیت
تست
کلاس نکته و تست
همایش
استاد (آخه مثلاً ناصر چی داری بش میگین استاد؟!)
کانون
رتبه
تراز
فاک :/
ببینم میتونی قولتو یه هفته نگه داری یا نه.
به مدت یه هفته اصلا برات مهم نباشه که کسی نیست دیوانه وار دوست داشته باشه. جلوی هادی و مهین یکم سنگین باش. مهربون تر باش. درس بخون و وقت تلف نکن.
این پستو باید تو استاد میذاشتم ولی اینجا گذاشتم دیگه
بریم با نلوی جان درس بخونیم
خدا
میدونی که حرف خانم بهرامی رو باور نکردم. من میتونم
نسیم خانم
چنتا مورد
اول اینکه کجا بی خدافظی ؟:|
گاو
دوم اینکه از من قاطی پنجاه نفر دگ اسم بردی
قبول نیست
باید جدا باشه
سوم اینکه تو دانشگاه میبینمت :)
چهارصد و هشتاد و نهمین پست...
سر آزمون امروز جدای از استرسی که برای خودش بود یه استرسم واسه درسای نخوندم داشتم
به مدت سه تست دستامو فشار میدادم که نرم رو حالت دیوونگیم :|
خدایا این چیه؟
شاید باورتون نشه ولی من از صبح ساعت 8 تا الان دارم کنکور میدم :))
تولد باباعه. میخواستیم غافلگیرش کنیم. مامان و غزل میخواستن تو اتاق قایم شن منم بگم که خوابن. کل برنامه ها مال ۹ به بعد بود. آقا تی وی تا ته زیاد. در دستشویی چارتاق باز. داشتیم خودمون رو آماده میکردیم. بابا ساعت ۸ و نیم صدای کلیدش اومد. مامان و غزل به صورت ژانگولری پرتاب شدن تو اتاق. منم داشتم از خنده میمردم. بابا اومد تو منم یه قیافهی له داغون گرفتم به خودم. بابا گفت بروبچ کجان. گفتم مامان خوابه غزیم خوابه. بابا اینجوری متعجب کیفشو داد به من بذارم اون پشت. من گفتم آره دیگه با مامان دعوام شد مامانم یکم گریه کرد بعد خوابید (حالا مامان من اصن در مواقع خیلــــی نادری گریه میکنه) آقا خلاصه دیگه داشتم از خنده جون میدادم. دیگه بابا رو بردم اتاق یهو غزی و مامان ریختن رو کلش و اینا.
بابا گفت تو چرا میخوای دروغ بگی قیافت همچین میشه؟😂
دیروز انوشه اومد کتابخونهی ما. بسی مسرور گشتیم. هادی ام یه چیزی گفت که ما اشتباه برداشت کردیم و یک ساعت داشتیم فکر میکردیم چی جوابش رو بدیم. بعدم رفتیم خونه سارا اینا یک ساعت تمام داشتیم جفتک مینداختیم. خوب بود دیگه
ماها میگیم اتحاد
ولی حاضریم پشت آتش به اختیار ها بایستیم؟
اونا چی؟
حاضرن پشت بدحجابای مفسد فی الرض وایسن؟
زمان بهتر از این برای دست انداختن توی این شکاف عمیقی که بین مردم افتاده نبود
غم داره دیگه
غم داره
ینی میتونم بگم که بالاخره شاخه ی خودمو پیدا کردم ؟
کوتاه نویسی
و نمایشنامه نویسی
ممنون از چخوف که این فکرو در ذهن من انداخت
یکی از افتخاراتم اینه که نمیفهمم کی اهنگ جدید جی جی اومده بیرون
بعد تو فوروارد میکنی تو گروه که وای خدا چقد قشنگه حتما گوش بدین ؟!
داشتم یه تیکه از رمان شرط بندیو برای رقیه میخوندم اونجاییش که خودم دوست داشتم
ورقیه گفت همینه
معیار من برای ازدواج همینه
حالا اون تیکهه چی بود
_ بمیرم واست
× بمیر . برام بمیر . برام که میمیری دوست دارم
خانم مهندس اینجا شاد و خوشحال نشسته و داره خاطرات امروزشو مرور میکنه
چرا بعضی اوقات از من بدش میاد ؟
و چرا من هنوزم خیلی دوسش دارم ؟
امروز جلو همه از من تعریف کرد ^_^
رفیق من الان هرچی بگم نمیفهمی. ته نفرتم از جنسیت رو نمیفهمی. از زنا ی احمق حالم به هم میخوره که زرت عاشق یه گوساله میشن. هرچی توهین کنه خردشون کنه بازم پاش وایمیسن
از پسربچه هایی که تا یکی بهشون نارو میزنه قید همه ی زنا رو میزنن
رفیق واقعا نمیتونی حالت تهوع الانمو درک کنی
وقتی داداشم داداشم میکنی وقتی انتظار داری باور کنیم دوست معمولیته داداشته وقتی خودت یکی از همون زنایی که بین دوستی گیر میفتن از طرف یه جوردیگه خوششون میاد نمیفهمی چی میگم
من از اون دراز کچل خوشم میاد قبول حداقلش اینکه سلام علیک نداریم غریبس داداشم نیست ! حداقل اینکه اینجوری جلوش خودمو ضایع نمیکنم. نمیگم بیا ببینمت. از اینکه اون ور میدون بوده و نیومده منو ببینه ناراحت نمیشم . نمیگم مانتویی که دوست داشتو پوشیده بودم چرا نیومد ببینه.
رفیق حالت تهوع الانمو نمیفهمی اصلا
پ . ن بدم میاد ادم دورم باشه. نه کس خاصیا کلا ادم دوست ندارم کنارم باشه
من از احسان علیخانی متنفرم متنفر
از خوندن ادبیات به اندازه ی کافی احساساتی شده بودم حالا این دوتارم اورد تو برنامش
اشک اشک اشک
چطور یهو یه نفر که فک میکنی وای این دیگه تا ابد دوست منه این تو عروسی من پسرمو نصیحت میکنه تبدیل میشه به غریبه ؟ وقتی میگم غریبه نه فریبه ی معمولی مه از منارش رد میشی و هیچ حسیم نداری کسی که هر دفعه دلت برای موهای فرش ضعف مبره و در عین حال میخوای با یه راکت تنیس بزن مغزشو بپاچونی رو دیوار. از مناسبات انسانی خسته شدم
ازاین که میگن جنگ بسه صلح خوبه چرا اصن باید جنگی باشه ؟ خدایا چی توی ماها گذاشتی که انقدر بیخود و حال بهم زن شدیم ؟
پ. ن دلم واسه خیلی هاشون تنگ شده ها ولی وقتی به جای تحویل گرفتن وقتی خودتو کاملا براشون رومیکنی صورتشونو برمیگردونن و میرن انتخابی که میمونه چیه ؟
محبوب من چهار سال دیگه دست در دست هم واسه یه اصلاح طلب دیگه تبلیغ میکنیم .
ای بهترین دوست !
سلام جان من امیدوارم احوالاتت بسیار خوب باشد . نامه این دفعه درباره ی من است . درباره ی جنس من. زنان . که در طول تاریخ به انوع و اقسام حیوانات تشبیه شدیم ، به خیانت و جفا و دورویی و نیرنگ متهم شدیم ، ناقص العقل خوانده شدیم ، جزو مایملک جنس تو شمرده شدیم و قبل از تجربه ی جهان زنده به گور شدیم . چرا بهترین دوست تو یک دختر نیست ؟ چرا بهترین دوست من یک پسر نیست ؟ چرا قبل از عاشق و معشوق بودن دوست هم نیستیم ؟
بدتر از حس مالکیت شما حس خود برده پنداری هم نوعانم است.
همین
اف رو دیدیم امروز
با هادی حرف زدیم
خندیدیم
نظرو پیاده رفتیم
کاش به رها نگفته بودم چقد موهات سفید شده
انقدر عذاب وجدان دارم که ممکنه هر لحظه له شم
پیمان پیمان
وقتی مدیر یه مدرسه ای هستی که حوزه ی نهایی پیش دانشگاهیه لطفا واسه ما وحشی بازی درنیار
بچه ی کنکوری هیچی واسه از دست دادن نداره
یه جوری میشوریمت پهنت میکنیم تو افتاب که
نمیدونم بعد که رو
خب من 5 تا پارت از دگردیسی 2 رو نوشتم
رقیه خیلی خوشش اومد . خودمم همینطور .
اینو به کسی نمیدم بخونه . فقط رقی از طرح کلی خبر داره . فقط بگم که عالی و طولانیه .
آخرشم متاسفانه خوب تموم میشه :))
که میدونید آرزوی قلبی من نیست ولی خب دیگه چه میشه کرد !
دیگه همین . دلمم تنگ شده بود