تصمیم گرفتم خودمو همون جور که هستم قبول کنم . خز یا هرچی . با همین تیپ و همین قیافه و همین مدل . بقیه هم کن ساک ایت آپ :))
تصمیم گرفتم خودمو همون جور که هستم قبول کنم . خز یا هرچی . با همین تیپ و همین قیافه و همین مدل . بقیه هم کن ساک ایت آپ :))
به خاطر صورت احمقانه زشتم نمیتونم اون مدل مویی که از ازل عاشقش بودمو بزنم
این داستان : چگونه به خود تخریب شخصیتی دست بزنیم
مرحله اول بسیار شاد و خوشحال باشید
مرحله دوم در اوج شادی با خودتان شوخی کنید و بخندید
مرحله سوم بهتان بربخورد که این چه شوخیی بود
مرحله چهارم درک کنید که فرا ی هر شوخی یک حقیقت منتظر شما نشسته است
مرحله پنجم ناراحت شوید که چرا این شوخی باید حقیقت داشته باشد
مرحله ششم کم کم به وهله ی شکست ذهنی نزدیک میشوید
مرحله هفتم شکست بخورید و دوباره روی پا بایستید
مرحله ی هشتم زخم های روحی خودتان را با تف تسکین بخشید
چی میشد فراتر از جنسیت و سن و تحصیلات باشیم ؟
که من راحت بتونم با شما صحبت کنم . که من بتونم ازتون انتقاد کنم اقای عزیز
کاش یکم رنگ قرمز بود . ترکیب رنگ قرمز و سبز دلم میخواد
پ.ن بسیجیام میتونن مخ بزنن اقا دیشب شما اینجا نبودی ببینی یارو چجوری داشت مخ میزد که :|||
بالاخره 100
من خیلی خیلی خانم صفری رو دوس دارم و ای کاش می تونستم الان بغلش کنم و حرفایی که میدونم میتونه یکم غمشو کم کنه بهش بگم
خودکارای جعلی بی جوهر ورق تاریخو سوراخ میکنین
پ.ن شاید وقتشه یه تغییری تو نظرم درباره سورنا بدم
انشاالله خداوند عنایتی به بنده اعطا کند که شب با بچه ها بریم دیسکو بترکونیم .
عزیزم الان که با دوستان قرار میتینگ گذاشته ایم من به شما فکر میکنم
نمیدونم مشکل مردم با اقای فرهادی چیه . حسودی یا چیز دیگه . ولی فروشنده خیلی فیلم قشنگی بود . فریم هاش چشم نواز بود . سکوت موسیقی متن تجربه ای جدید برای من بود ( که باعث توجهم بشه ) مثل اونجا که رعنا درو باز کرد و رفت .
داستان فیلم به نظرم میخواست تفکر منطقی و متناسب با شرایط تحلیل کردن رو برسونه . نه اینکه غیرت مرد ایرانی رو زیر سوال ببره خواننده ی عزیز !!!
در کل فیلم دوست داشتنیی بود . هرچقدر میخوام به خودم بگم نه تهش اون مرده زنده میمونه و زندگی رعنا و عماد تقریبا به حالت قبل برمیگرده میبینم نمیشه . یارو مرده و کاری هم نمیشه کرد
فروشنده رو دیدم . هرچی بیشتر به پایان فیلم نزدیک میشدیم بیشتر میگفتم اصغر تورو حضرت عباس پایانشو باز نذار
حالا من فک میکنم که مرد زنده موند دیگه . آره
چقدر شهاب حسینی شهاب حسینیه . چجوری در کلمات بگنجونمش ؟
ترانه . چقد خانمه جدا . جدای از همه چی . چقدر خانمه
الان نظر میذارید باشه یا عجبا یا هیییییی یا خب
اینا دقیقا هدفتون چیه ؟
بدی داشتن دوست لجباز و یه دنده اینه که فرق دلسوزی رو با مخالفت محض نمیفهمه .
نمیفهمه
نمیفهمه
پیمان پیمان
بدون دید صحبت نکن .
پ.ن این بحثای سیاسی که توی مهمونی بین مردا راه میفته حقیرانس
شماره پست :)
کی میشه به 666 برسه بخندیم ؟
راستی جانان جان !
دوست داشتن ناشی از هورمون نیست . هورمون هام بهم نمیگن که از افکار یکی خوشم بیاد . هورمون ها فقط فیزیکی کار میکنن . عشق . ولی علاقه نه . مثلا من به افکار تو علاقه دارم ، به افکار معلم ادبیاتمون علاقه دارم به افکار معلم هندسمون علاقه دارم .
ولی با اینکه افکار فلانی رو تایید نمیکنه خیلی عجیب ازش خوشم میاد . میخوام بگم که این خوش اومدنه فیزیکیه .
همه چیو به هورمونیجات ربط نده
حماقت از کلمه کلمه ی حرفات میباره
کل دنیاتو چی احاطه کرده ؟
مخاطب دارما . این دفعه رو با خودم نیستم
تا 1400 با روحانی
یکم استقلال فکری داشته باشیم . من از جایی خودم وایسادم حرف میزنم براتون . شاید بی اهمیت جلوه کنه ولی ما 18 ساله ها هم قسمتی از رای هارو میسازیم . از جایی که من هستم چیز زیادی پیدا نیست . خودم رو مثال میزنم ، منبع موثق برای اعتماد ندارم . نمیتونم دقیق تحقیق کنم که واقعا روحانی اونجوری که میگن قابل اعتماد هست یا نه ولی همین برجام رو به عنوان موفقیت میبینم .
من هنوز حق رای ندارم ولی خواهش میکنم از هم سنام که به پدر و مادرشون تکیه نکنن . فقط به خاطر اینکه اونا رای نمیدن نگن ما رای نمیدیم . ایندمون رو خودمون بسازیم . یا حداقل یه سهم کوچکی توی شکل گیریش داشته باشیم .
انگار آتش رفته بود زیر پوستم
تا دستم را از لیوان اب سرد درمی اوردم دوباره روشن میشد
داستان از این قراره که میخواستم کبریت روشن کنم
و دیدم عه
دستم و کبریت باهم روشن شد
زدم به دنده ی بیخیالی
ینی فک میکنم که بیخیالم
درحالی که حتی خودمم درست از اشوب درونیم خبر ندارم
دوباره مینویسم
دلم تنگ شده برای کامنت های قضاوت گر بی درک و فهم :)
حتی توام یه مدت نباشی خاک سر و روتو میگیره عزیزم . میخواستم یه نامه برات بنویسم . بگم چقدر جای تو خالیه اینجا . نه تعارف کردنا . نه . نبودنت رو واقعا حس میکنم . بعد دیدم بنویسم که چی بشه . من حتی نمیدونستم چه اتفاقی داره تو فامیل خودم میفته .
(آه عمیق از نهاد)
اقا من ی لحظه عصبانی شدم اومدم اینو بگم و برم
واسه من روز خلیج تبریک میگه
ماسکش تو تولد امام حسینو تبریک نگفتی روز خلیج تبریک میگی؟
ادعای روش عن فکری هم تا یه جا دیگه :|
پ.ن بسیار بسیار به شما هیچ ربطی نداره کامنت ناشناس عزیز ^_^
فهمیدم خیلی چیزا رو بی دلیل قبول کردم
مثلا اینکه روحانی بهتره یا رئیسی
فهمیدم راجع به خیلی چیزا بدون تخصص داشتن درش حرف میزنم
مثلا اینکه جامعه زن ستیز و نوجوان ستیزه
کلی کتاب مونده که بخونم
تا اون موقعی که یکم سطح سواد و شعورم بیشتر نشده باشه اینجا چیزی پست نمیکنم
بر می گردم
اقای دادبام میگفت چون نقاشی بلد نبودم برام عقده شده بود رفتم عکاسی . من خیلی عکاسی دوست دارم ولی استعداد صفر . زیر صفر . صفر کلوین
حس میکنم در یک صحنه ی جرم قرار گرفته ام . خون همه جا را قرمز کرده . لاشه ی تکه تکه شده ی جسدی در کل اتاق پخش است . اتاق دری برای ورود و خروج ندارد ، از نا کجا در آن افتاده ام . حس های عجیبی مرا احاطه کرده . سعی میکنم با اشک آن ها را از خودم دور کنم . درد به سراغم می آید . بی امان و ناگهان . دست هایم را برای جلوگیری از هجوم درد بالا می آورم . انگار تا بازو هایم در دل و روده ی مرده شنا کردم . با اینکه ایستاده ام حس میکنم پاهایم در بدترین وضع ممکن قرار دارد . سموم سردی از پاهایم به بالا می خزد . پهلو هایم را سفت می چسبم که گرم بمانند . گرما کم کم از بدنم خارج می شود .
خب
رسیدیم به نقطه ای که از رفتاری که باهام میشه بدم میاد . رابطه ی خوبی بود :)
فلش بک : فیزم انلاین بود ولی پی ام نمیخوند . نمیخوام پیش داوری کنم . شاید کار داشته . ولی اخه نصف شب ؟ :|
اند آیم لایک واو یو ماست بی کیدینگ می . ولی نه شوخی نبود . چیزی که ثمین گفته بود تقریبا راست بود . البته بستگی داره شاخ بودن رو در چی ببینی .
پ.ن کاش میشد تو افکار غنی تو شنا کنم . انقدر شیرین حرف میزنی که باید همه ی شکر هارو جمع کنیم . کاش میشد توی ذهنت زندگی کنم . تا همیشه بفهمم به چی فکر میکنی .
پ.ن 2 من باید اژانس ازدواج بزنم . ظهر دوتا جوون خوش بخت رو به دوستی هم دراوردم #رو
جانان جان گفت به تو چه اصنننن ؟
چه خوش گفت :))
تنکس برو :)
اگه قراره یه کنکوری دور و برتون باشه باید بتونین خودتونو کنترل کنین . سطح استرس شما توی درس خوندن اون خیلی موثره .
پ.ن هرچیم دیدینش نگین پاشو برو سر درست
یک ساله فقط همین جمله رو دارم میشنوم . یکککک ساااااللللل
کم مونده بود به خود سانسوری دست بزنم که اونم بفرما
پ.ن من می نویسم به کسی هم واقعا ربط نداره
احتیاج به یک بازدارنده ی قوی دارم .
مثل این جمله
ای مردم با گناه خود رسول خدارا ناراحت نکنید
امام صادق ( تفسیر کنزالدقائق )
خب
مبهم نمینویسم ( هرچند قبلشم نمی نوشتم )
دیشب با یک خانم تندرویی دعوام شد دعوا که نه بگیم بحث . عکس پروفایلش بنر رئیسی بود منم گفتم بذار روشنش کنم از کی داره دفاع میکنه .
ای کاش نکرده بودم :|
فک میکنم اگه قرار باشه خدمتی به جامعه بکنیم نباید از طریق سیاسی باشه . باید فرهنگی باشه . تا ...
پ.ن نمیدونم به حال اون خانم تاسف بخورم یا خودم که اصلا همچین ادمیو میشناسم . نظر غلطشو هیج جوره عوض نمیکنه . حتی اگه با دلیل و مدرک بهش بگی که اشتباهه
خدایی قصدم اصلا اینکه بگم وای دوسش دارم یا وای فلان نیست . فقط میخوام حسمو بیان کنم . نمیخوام تشدیدش کنم نمیخوام خفش کنم . فقط میخوام بگم
از روی پستای تو توی اینستا رد میشم . از روی اسمت توی کانتکتام رد میشم . از روی پی امت تو گروه رد میشم . رو میشما . ولی واقعا یه تیکم جا میمونه . نمیدونم کجا فقط میدونم بعد از دیدن اسمت حس خلا میکنم . هی سعی میکنم اصلا به روی خودم نیارم . ولی خب مگه دست منه ؟ کاش الان بارون میومد . کاش یکم منو بیشتر دوست داشتی . فقط بیشتر باهام حرف میزدی . نه اینکه بگم محتاج توجهتم . میدونی که مستقلانه سعی میکنم ازت دور بمونم . ولی ترجیح میدادم یکم بیشتر بام حرف میزدی .
پ.ن هیچ حس بدی پشت این پست نیست . یعنی اصن حسی نیست . کاملا خالی . نه عشقی . نه معشوقی . نه توی در حال ازدواجی
پ.ن 2 باید بگم که از خودم بدم میاد به خاطر حتی نوشتن اینا ؟ با وجود اون خانمی که در انتظارته
پ.ن 3 امیدوارم واقعا خانم باشه که بشه تحملش کرد:|
داشتم فکر میکردم اگر بعدا وارد رابطه ای بشم لست سین ریسنتلی رو برای ایشون برمیدارم یا نه . حالا این لست سین مجاز از کل پرایوسی منه . تا چه حد میذارم وارد حریم شخصی من بشه ؟
پ.ن مشقای ناصر میگن مارو ننویس
منم که حرف گوش کننننن
یه وقتایی از صحنه ی روزگار محو میشم . نه تلفن جواب میدم نه پی ام . نذارید اینجوری بمونم
تاثیرات مخرب
میدونین ، دنیا خیلی کثیف تر و بزرگ تر از خیانت دوست پسر احمق تر از خودتون بهتونه .
پ.ن کاش میشد واقعا منجی بیاد .
پ.ن 2 با کارای تو؟!
اگر ایرانی نبودم
شاید مجری تاک شو میشدم
شاید خواننده میشدم
مژگان میگه :
آخه به زور که نمیشه مالک شد
پ.ن خدایا چرا قابلیت فراموش کردن ندادی ؟
اینکه از عشق بندت زجر بکشیم خیلی حقیرانس
پیمان پیمان
وقتی میای مهمونی بعد از کلی وقت نمیخواد از مراسم خاکسپاری دوستت بگی